Hidden
Hidden
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

خیلی وقت است که وقت هست

خیلی وقت است میان مردم دنیا زندگی می کنم و هیچ حسی به هیچکدامشان ندارم !

خیلی وقت است قلبم برای کسی نمی تپد و یخ احساسم را هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند اب کند !

خیلی وقت است آدمها را بدون نقاب میبینم و چشم میبندم و می گریزم از کنارشان بودن!

از آخرین باری ک کسی را دوست داشته ام هیچ چیز یادم نمی آید، حافظه ام را از دست داده ام انگار!

هر بار ک باورهایم شکست، اعتمادم فرو ریخت .... یک تکه از قلبم یخ زد و یک تکه از حافظه ام را باد برد !

حالا، من، اینجا .... تنها میان مردمان زمین با یک تکه یخ در سینه و ذهنی تهی از حافظه بی هیچ حسی به هیچ کس عمرم را تلف میکنم ....

سهم اکسیژن گیاه را به ریه می کشم و هدر می دهم

سهم علف حیوان را به زیر پا می کشم و له میکنم

و خیلی وقت است که یادم نمیاد از کی اینهمه تنها شدم و هیچ چیز و هیچ کس را دیگر باور نکردم و دوست نداشتم !


وقتتنهاییاندوههمدردیار بی وفا
«فکرنوشته» های عقلانی هزاره سوم... . «دلنوشته» های احساسی قبل از میلاد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید