جهانِ چشمِ تو، جز من، تماشاگر نمیخواهد
که این آیینه، تصویری مکرر را نمیخواهد
تنت پیراهنِ امنی است، تنها بر تنم انداز
که آغوشی چنین، گرمای دیگر را نمیخواهد
تمامِ شهر میداند، به جز من، دستهای تو
گره خوردن به دستِ شخص دیگر را نمیخواهد
تو باید سهم من باشی، به هر قیمت! که این عاشق
بدون تو، خدا را هم مقدر کن؛ نمیخواهد!
#آقای_شاید