بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
خواندن ۱۰ دقیقه·۱ سال پیش

چیست عشق؟

کتاب بارانداز حکمت،اثر استاد علی اکبر خانجانی،چیست عشق؟
کتاب بارانداز حکمت،اثر استاد علی اکبر خانجانی،چیست عشق؟


بسم الله العاشقُ المعشوق

1. چیست عشق؟ حدیثی که حدیث آخر است و محدث و حادث و حادثه جمله خبر از او دھند و ھیچ‌کس خرابش نشد مگر اینکه آباد کرد خراباتیان عالم را.

2. چیست عشق؟ واژہ‌ای که خود مولد عشق است و بر ھر زبان جاری شود بسوزاند، حتی به بازی.

3. آنکه عشق نداند، چه داند؟ و آنکه عشق داند نیازی به ھیچ دانشی ندارد؛ زیرا به دانه‌ی دانا‌یی رسیدہ است.

4. آنکه دعوی‌اش کرد پس چه نکرد، و آنکه دعوی‌اش نکرد پس چه کرد؟

5. و آنکه دعوی‌اش کرد به بازی، بازیچه‌ی ھر بازیگری شد و البته بھترین بازی‌ھا را کرد.

6. و حادثه‌ای نیست مگر اینکه یا از عشق است و یا از بی‌عشقی. و بی‌عشقی نیز از عشق است و از عشق شناخته ‌می‌شود بر لب دریای عشق و تشنه‌لب.

7. آب عشق شور است در عالم خاک. و بر لب دریا جز تماشا نشاید و آب‌بازی بر ساحل. ھرچند که چه بسا در این بازی جان نھادہ‌اند، ھرچند که این بھترین جان نھادن در بازی است، چرا که بھترین بازی است برای بازیگران.

8. آیا کسی ھست که در این بازی باخته و خراب شدہ باشد و نادم از بازی؟

9. از میان ھمه‌ی بازی‌ھا، بازی با عشق تنھا بازی‌ای است که ھمه‌ی بازی‌ھا را به بازی ‌می‌گیرد و پایان ‌می‌بخشد.

10. آنکه از عشق پشیمان است دچار سوءتفاھم شدہ است، زیرا عشق نبودہ است.

11. چه بسا معشوق‌هایی که ‌می‌پندارند عاشق‌اند. و چه بسا عاشق‌هایی که می‌پندارند معشوق‌اند.

12. و کیست که خود عشق باشد و ھمه به‌واسطه‌ی او عاشق ھمدیگر شوند. چنین کسی را‌ اندک شناسند. بس‌ اندک، و گاہ ھرگز نشناسند.

13. آفریدن، اولِ عشق است و منھدم کردن ھم آخر و کمالش. اولش را ھمه ‌می‌پسندند و آخرش را فقط عاشقان می‌پسندند.

14. عشق، ضد عقل علیتی است؛ زیرا ضد خود را ‌می‌پرستد.

15. عشق، اولش بودن است و آخرش ھم نبودن.

16. عشق، شوخی ‌می‌کند تا کسانی را که با او شوخی ‌می‌کنند شناسا‌یی کند و از میان ببرد.

17. رسالت عشق، انھدام است تا صورت‌ھا را بردارد تا عاشق، خود صورت دل‌خواہ خویش را خلق کند به عشق.

18. عشق تماماً صورت است که ھستی نیز صورت است. و ھر صورتی، صورتی از عشق است. و ھستی نیز ھستی عشق است.

19.عشق، صورت‌پرستی است نه صورت‌فروشی و صورت‌خوری و صورتگری و صورت‌بازی و تملک صورت و تجزیه و تحلیل صورت.

20. عشق، دشمنی شقی‌تر از فن ندارد.

21. عشق در نزد عامه‌ی مردم، ارادہ و عطش به پرستیدہ شدن است. و این ضد عشق است که مولّد فن و سیاست و مکر و زنا و پلیدی‌ھا است.

22. آنچه را که عامه‌ی مردم با تمام وجود نفرتش ‌می‌دارند، عشق است. یعنی ھمان نوری که از وجود مردان خدا بر‌می‌تابد.

23. عاشقی که حقِ غیرت را ادا نکند، به نفرت ‌می‌رسد. و معشوقی که حق اطاعت را ادا نکند به منفوریت ‌می‌رسد.

24. عشق دو منشأ دارد: عدل و ظلم. آنچه از عدل بر‌می‌خیزد، به عشق عرفانی و وصال روحانی ‌می‌رسد. و آنچه که از ظلم بر‌می‌خیزد، به مرفین و کفر ‌می‌انجامد.

25. ھمه عاشق ‌می‌شوند. ظالمان به عشق جابرانه و خیانت و انتقام ‌می‌رسند و عادلان به محبت الھی.

26. عارفان قدیم ما، عشق را یا «لیلی مجنونی» دانسته و توصیف کردہ‌اند و یا عشق الھی. که ھیچ‌یک از این دو عشق، واقعی و بشری و مفھوم نیست و ھر دو مجرد و خیال است. و لذا این فرھنگ ھیچ کمکی به فرھنگ عشق بشری نکردہ است.

27. آنان‌که عاشق نیستند، یا نیستند و یا ھستند: جاھلان و عارفان واصل. یعنی آنان‌که یا به‌کلی از خود بیگانه‌اند و یا به خود رسیدہ‌اند.

28. عاشقان، آوارگان وادی برزخِ بین بود و نبود و خود و بی‌خودی ھستند. یعنی آنان‌که تنھا‌ییِ خود را یافته ولی نمی‌توانند در آن قرار گیرند. و لذا کسی را ‌می‌خواھند که به یاری او به خود برسند و در خود قرار گیرند و خود شوند. و این کس معشوق است. اگر معشوق اھل باشد عاشق به خود ‌می‌رسد و خدایش را در خود ‌می‌یابد و تنھا ‌می‌شود؛ یعنی خود و یگانه ‌می‌شود. ولی عموماً معشوق نااھل است و عاشق را ناکام ‌می‌گذارد. و عداوت آغاز ‌می‌گردد.

29. آد‌می ‌یا عاشق است یا معشوق. یعنی یا مظھر ارادہ به دوست داشتن و ایثار است و یا مظھر ارادہ به پرستیدہ شدن و بلعیدن.

30. آنان‌که عاشق‌اند عاقبت معشوق ‌می‌شوند و آنان‌که معشوق‌ا‌ند عاقبت عاشق ‌می‌شوند در دو شکست بزرگ و غیر قابل جبران.

31. آنچه که در نزد عامه‌ی مردم عشق نامیدہ ‌می‌شود، فسق و جور و ظلم و تجاوز و آدم‌خواری است.

32. عاشق، کسی نیست که عاشقِ کسی باشد، بلکه او عاشق عشق است در ھر کسی.

33. پس عشق چیست؟

34. عشق، جستجوی خدا است در مخلوق.

35. علی (ع) ‌می‌گوید: «خدا در ھر چیزی ھست ولی خود آن چیز نیست و در برون از ھر چیزی ھست ولی غیر آن چیز نیست». پس ‌می‌توان خدا را در ھر چیزی یافت به‌واسطه‌ی قانونی که علی ارائه ‌می‌دھد و این قانون عشق است.

36. عاشق در معشوق، نشانی از خداوند ‌می‌بیند ولی ‌می‌پندارد که ھمو معشوق است و این علت گمراھی و انحراف عاشق و بطالت عشق است.

37. یعنی معشوق، نه خود خدا است و نه غیر او. این کل سرّ عشق است.

38. پس عشق حاصل نگاہ خداجویانه‌ی عاشق است که به‌ناگاہ نوری از خداوند را در کسی ‌می‌بیند و عاشق ‌می‌شود.

39. یعنی در عشق، ھیچ ھنری در نزد معشوق و از آن او نیست، بلکه تمام از عاشق است.

40. معشوق فقط مصرف کننده‌ی غیرمتعھد برکات عشق عاشق است. و لذا به ذات این عشق ھموارہ مشکوک و بدبین است؛ زیرا در خلق آن ھیچ نقشی ندارد و لذا تعھدی ھم ندارد و به آسانی خیانت ‌می‌کند. این معنای طبع کافرانه‌ی معشوق است.

41. ولی اگر معشوق، خود خداوند باشد ماجرا کاملاً وارونه است؛ یعنی این عاشق است که مصرف کننده‌ی عشق است و اصولاً غیرمتعھد است و باید به‌واسطه‌ی جھاد و معرفت وارد تعھد عشق شود، وگرنه از آن ساقط ‌می‌شود.

42. معشوق، مظھر ذات خداوند است که در جمال محض بروز ‌می‌کند در شعاع نوری بر جمال معشوق. و عاشق، مظھر صفات خداوند است. رابطه‌ی عاشق و معشوق، رابطه‌ی صفات و ذات خدا است. و لذا پیروی عاشق از معشوق تماماً بی چون و چرا است و پیروی معشوق از عاشق ھم تماماً بر چون و چرا است. و این رابطه‌ی دیالکتیکِ چون و چرا است با بی چون و چرا. و معشوق ذاتاً عاشق را به سوی بی چون و چرا‌ییِ محض ‌می‌کشاند؛ یعنی به سوی ذات ‌می‌کشاند و از صفات منزہ ‌می‌کند. و عاشق ھم معشوق را به سوی صفات و کمال ‌می‌کشاند.

43. طبق کلام علی (ع معشوق برای عاشق، خدا ھست و نیست. و این دیالکتیک عشق است. و این است که عاشق نه در معشوق قرار دارد و نه از او راہ فرار دارد.

44. عشق، قایم‌باشک‌بازی خدا با بندہ است. بندہ‌ای که عاشق نامیدہ ‌می‌شود، با این بازیِ خدا در معشوق است که عقل خود از دست ‌می‌دھد. خدا از پس پرده‌ی نقاب جمال معشوق گھگاھی سرکی ‌می‌کشد و گوشه‌‌چشمی ‌به عاشق ‌می‌نماید و ‌می‌رود. این است کل ماجرا! و به‌ناگاہ دیگر برای مدتی ھیچ رخی نمی‌نماید و لذا عاشق به معشوق شک ‌می‌کند؛ یعنی به عشق خود شک ‌می‌کند.

45. عاشق چون به درون معشوق ‌می‌رود او را در بیرون ‌می‌یابد و چون به بیرون ‌می‌آید او را در درون معشوق ‌می‌یابد. این است آن بازی خدا با عاشق.

46. عشق از جمال بر‌می‌خیزد و به سوی کمال ‌می‌رود؛ به‌شرط آنکه در وصال تباہ نشود که اکثراً چنین ‌می‌شود.

47. وصال در عشق به این دلیل مھلکه‌ی عشق است که وصال نیست؛ زیرا معشوق آن کسی است که از پس پرده‌ی جمال دیدہ شدہ است نه آن فرد بشری که آن جمال از وی آشکار شدہ است؛ زیرا مخلوق، خالق نیست.

48. فقط عاشقی از جمال به کمال ‌می‌رسد که عشق را به نور عقل و عرفان ھدایت کند و نه با منطق وصال و شھوت.

49. ھر نقطه‌ای از بدن آد‌می‌ که ثقل نطفه‌ای از جان و روح او است، محل خیزش نوع و درجه‌ای از عشق است؛ ھر عضوی و حسی و جنبه‌ای از وجود آد‌می‌: عضو جنسی، شکم، قلب گوشتی، دل، ذھن، ھر یک از حواس پنجگانه و حتی کبد و کلیه‌ھا و ریه‌ی آد‌می‌. و نیز روح آد‌می‌.

50. فقط عشق روحانی است که عشق عرفا و اولیای الھی است به مبدأ ھستی و روح و جان ھستی که ھمه‌ی اعضا و حواس و تمامیت وجود آد‌می ‌را عاشق ‌می‌سازد که عشق لایزال است و نامشروط. و بزرگان ما فقط از این عشق سخن گفته‌اند که مردمان را با آن رابطه‌ای نیست. ھمچون غزالی، ابن‌عربی، عطار، مولوی، حافظ، روزبھان، عین‌القضاة، عراقی و دیگران.

51. عشق‌ھای مادون روحانی که عشق‌ھای موضوعی و جزئی و مجازی ھستند در واقع انواع عشق‌ھای به خویشتن است و انواع خودپرستی‌ھا: آلت‌پرستی جنسی، شکم‌پرستی، چشم‌پرستی، دل‌پرستی، ایدہ‌پرستی و و... که چیزھا‌یی در عالم طبیعت را یا حتی صنعت را مخاطب قرار ‌می‌دھد و این عشق کافرانه است که عامه‌ی مردم تمام عمر خود با آن درگیرند. عشق به ھمسر و فرزندان ھم در واقع آلت‌پرستی و رحم‌پرستی و دل و جگرپرستی خویشتن است.

52. فقط عشق روح و عشق عرفانی است که عشق ایثاری است و مابقی عشق‌ھا، عشق تصرفی و بلعندہ و ظالمانه است و لذا به کینه و نفرت ‌می‌انجامد و یأس و افسردگی و بیزاری از تمامیت موجودیت مادی خویش. که این نیز دارای حقی عظیم است و ‌می‌تواند مقدمه‌ی عشق روحانی باشد.

53. و عجبا که عشق عرفانی در نھایتش به عشق جمالی محض ‌می‌انجامد که درجاتی از لقاءالله است.

54. حدیث عشق، حدیث بودن در ظرف نبود است، حدیث زیستن در ظرف مرگ و فنا است. حدیث روح در اسارت انجماد است. حدیث مرغی در قفس است.

55. حدیث عشق، حدیث دوست داشتنِ دوست نداشتنی‌ترین‌ھا است.

56. حدیث عشق، حدیث عشق به سنگ است تا سنگ جان یابد و روح گردد.

57. حدیث عشق، حدیث آفرینش از عدم است.

58. حدیث عشق، حدیث حق فراق و ناکا‌می ‌و شکست و مرگ و تباھی است.

59. حدیث عشق، حدیث زھرنوشی و خموشی است.

60. حدیث عشق، حدیث غمخواری برای دشمنی است که به کمتر از نابودی تو راضی نمی‌شود.

61. منطق عشق، منطق بودِ نبود است و این منطقِ ھمه‌ی منطق‌ھای بشری است.

62. حدیث عشق، ام‌الاحادیث است.

63. آنکه عشق را نمی‌فھمد ھیچ نمی‌فھمد.

64. عشق، اولش لطیف و آخرش سخیف است. اولش رئوف و پایانش شقی است. اولش بوسه و عاقبتش خون است. و مردمان، اولش را ‌می‌پسندند و آخرش را لعن ‌می‌کنند و دست آخر، کلش را انکار ‌می‌نمایند.

65. بی‌عشق، چیزی به چیزی دیگر بند نمی‌شود.

66. عشق یعنی اتکاء و اعتماد موجودات به یکدیگر؛ زیرا جھان مادہ، جھانی بی‌بنیاد است؛ زیرا ھیچ چیزی خودش نیست.

67. عشق تلاش برای رسیدن به خود است. و خودی ھم جز خدا نیست. و لذا مقصود عشق، لقاءالله است و فنای در او.

68. جھان ھستی، جھان صفات بی‌ذات است. و عشق، حرکت جھان صفات به سوی ذات است، حرکت به سوی خویشتن خویش.

69. تخریب و تباھی وادی عشق ھمان انھدام صفات است تا ذات برآید. و این خرابات عشق است. و عاشق اگر حق این خرابات را نیابد و تصدیق نکند و بلکه به استقبالش نرود با عشق، به بن‌بست ‌می‌رسد و با آن به جنگ ‌می‌پردازد و این فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر است که عاشق را فاسق ‌می‌کند.

70. آنکه عاشق نیست، نیست.

منبع:کتاب بارانداز حکمت،صفحه 60،اثر استاد علی اکبر خانجانی

دانلود این کتاب از وب سایت زیر:

https://virgool.io/p/s5ocpjaslobl/erfanalavi.site

معرفی کتاب :

عنوان کتاب : بارانداز حکمت

The Terminal of Wisdom

مؤلف : استاد علی اکبر خانجانی

تاریخ تألیف : 1388

تعداد صفحات : 105

فهرست عناوین

1 -زندگی آرمانی ( بھشت زمینی )

2 -مقدمه ای بر فلسفۀ تاریخ اسلامی

3 -ناب گرائی در تئوری و عمل

4 -عشق ورزی خدا

5 -روانکاوی آخوند

6 -خوشبختی یعنی چه ؟

7 -شھامت بودن

8 -نظری به اقتصاد اسلامی

9 -یکبار دگر حسین (ع)

١٠ -راز غریزۀجنسی

١١ -فراق و وصال

١٢ -دربارۀفرقۀ غالية

١٣ -در وادی بیماری

١۴ -توشۀ آخرت

١۵ -استحالۀ یک انقلاب عرفانی (بھائی گری)

١۶ -عرفان و ستّاری

١٨ -معنای انقلاب

١٩ -روبرو

٢٠ -راز مدرسه

٢١ -ضرورت و امکان

٢٢ -حدیث عشق

٢٣ -حکمت چیست ؟

٢۴ -اشارات قرآنی

٢۵ -روش شناسی عرفانی

٢۶ -ایمان شناسی

٢٧ -راز فروپاشی زناشوئی

٢٨ -فضائل اخلاقی

٢٩ -شرح حال

٣٠ -معنای فساد

٣١ -چرا خدا ھست ؟

٣٢ -راز دوستی

٣٣ -قیامت واژه

٣۴ -انسان در جستجوی صورت راستین خویشتن خویش

٣۵ -حقیقت و رسانه

٣۶ -افسانۀ ھوما و عشق فرزند

٣٧ -انسان ققنوسی

عشقعشق چیستعاشقاستاد علی اکبر خانجانیخودشناسی
#بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی:آخرالزمان# قیامت# امام زمان# معراج#عرفان #عرفان اسلامی #عرفان شیعی # وحدت وجود# معرفت شناسی#منجی موعود#منجی آخرالزمان#
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید