کتاب تفکر سریع و کند نوشتهی دنیل کانمن، از علمای اقتصاد رفتاری است و به واکاوی الگوی تصمیمگیری انسان با توجه به عملکرد و ویژگیهای ذهن میپردازد. این کتاب نقش کانمن را در درک امروز ما از روانشناسی و اقتصاد رفتاری نشان میدهد.
خواندن این کتاب را به روانشناسان، سرمایهگذاران، فروشندگان و بازاریابان، طراحان، کپیرایترها و تبلیغاتچیها و حتی سیاستمداران توصیه میکنم. چرا که بدون تردید اگر بخواهیم دو یا سه کتاب تصمیم گیری مطرح در سطح جهان را نام ببریم، بیتردید کتاب تفکر، سریع و کند یکی از آنهاست و مطالعهی عمیق این کتاب درکِ جدیدی از مکانیسمهای ذهن به خصوص در بحث تصمیمگیری برای ما ایجاد میکند.
آیا تاکنون تصور کردهاید که چطور ذهن شما میتواند سریع و در عین حال آهسته فکر کند؟ ارتباط میان تفکر آرام و سریع چیست؟ آیا راهی برای کنترل نحوه ادراک ذهن ما از دنیای درون و پیرامون خود وجود دارد؟ چطور تفکر عقلانی و شهود با هم مرتبط هستند؟ پاسخ این سوالات و بسیار سوالات دیگر را میتوانید در کتاب تفکر سریع و کند بیابید.
کانمن در این کتاب از مفهوم سوگیری شناختی صحبت میکند. محور اصلی این کتاب، دوگانگی میان حالت اندیشه است: سیستم دو آهستهتر، خودخواستهتر و منطقیتر است؛ در حالی که سیستم یک سریع، غریزی و احساسی است. این کتاب ترسیم سوگیریهای شناختی در ارتباط با هر نوع تفکر است که با پژوهشهای خودِ کانمن دربارهی نفرت از باخت آغاز میشود.
کانمَن توضیح میدهد که به چه دلیل تفکر عقلانی برای تمامی افراد سودمند است و چرا ما باید به جای پیروی از شهود به تفکر عقلانی، حقایق، مراجعه نماییم. طرز تفکر ما در چگونه زندگی کردنمان نقش مهمی دارد، اینکه در موقعیتهای متفاوت چه عکس العملی نشان میدهیم، چطور (به چه نحوی) با دیگران ارتباط برقرار میکنیم، چگونه تصمیم میگیریم، و چطور مشکلات مان را حل میکنیم، تمامی اینها عمیقا در طرز تفکر ما ریشه دارد.
کانمن توانایی های خارق العاده و البته نقاط ضعفِ تفکر سریع را آشکار می کند و تأثیر فراگیر ادراک های شهود-محور را بر تفکرات و رفتارهای ما نشان می دهد. سختیهای پیشبینیِ این که چه عواملی ما را در آینده خوشحال خواهند کرد، چالش های داشتن فهمی عاقلانه و درست از ریسک پذیری در زندگی حرفه ای و شخصی، و تأثیر عمیق جانبداری های ذهنی بر تمامی جنبه های ریز و درشت زندگی انسان را تنها از طریق رسیدن به درکی درست از چگونگی کارکرد این دو سیستم در کنار یکدیگر می توان فهمید؛ سیستم هایی که تمامی قضاوت ها و تصمیمات ما را شکل می دهند.
این کتاب، با پشتوانه چند دهه پژوهش های دانشگاهی، نشان می دهد که افراد، با تغییر چارچوب پرسش و جایگزین کردن پرسش های سادهتر، در حقیقت به قضاوت های انسانی اهمیتی بیش از حد می دهند. کانمن، با شرح کارکرد دو سیستم، تلاش می کند نشان دهد که چه وقت می توانیم در تصمیم گیری های مربوط به زندگی و تجارت به بینش و شهودیات خود اطمینان کنیم و چه زمانی از آن بپرهیزیم و با شیوه شناخت سویه گری های ذهنی چگونه می توانیم از اشتباهات اجتناب کنیم.
کانمن در مورد نحوه کارکرد ذهن انسان مطالب خود را به رشته تحریر درآورده و آن را به دو بخش تقسیم می-نماید، به گونهای که ترکیب این دو، یک مجموعه کامل را ایجاد میکند. کتاب تفکر سریع و کند بدین منظور نوشته شده است که مخاطبان آن، بتوانند تصمیم گیریهای بهتری داشته باشند. کتاب در کل، در مورد ارتباط میان تفکر منطقی، شهود ما و رفتار ما است. با استفاده از توضیحات و تعاریف کوتاه و دقیق، کانمَن در مورد اهمیت درک ما از این امر مینویسد که چرا هر دو تفکر آرام و سریع برای ما از اهمیت یکسانی برخوردار است.
یقینا هر مخاطبی این کتاب را جالب خواهد یافت، بخصوص افرادی که به موضوعات مربوط به ذهن انسان علاقهمند هستند. علاقهمندان به کتابهای روانشناسیِ پیرامونِ ذهنِ انسان، یقینا بر این باور خواهند بود که این یک دستورالعمل برای موفقیت است.
اگر بخواهیم یک موضوع کلی برای کتاب تفکر، سریع و کند انتخاب کنیم، این موضوع رفتارهای غیرعقلایی انسانها (Human Irrationality) است. البته کانمن این مسئله را الزاماً ضعف انسانها نمیداند. بلکه بیشتر به این مسئله توجه دارد که آنچه اقتصاددانها به عنوان انسان عقلایی (Rational Human) در نظر میگیرند، وجود خارجی ندارد.
اگر از شما بپرسند به چه فکر میکنید، معمولاً میتوانید به این پرسش پاسخ دهید. شما باور دارید که میدانید در ذهنتان چه میگذرد. این امر، معمولاً شامل تفکری آگاهانه است که به تفکری دیگر میانجامد؛ اما این تنها راه فعالیت ذهنتان محسوب نمیشود و البته چندان هم معمول نیست. بسیاری از احساسات و اندیشههای شما بیآنکه منشأ آن را بدانید، پدید آمدهاند.
شما نمیتوانید مشخص کنید چگونه وجود چراغی را روی میزتان متوجه شدید یا آزردگی همسرتان را در صدای او پشت تلفن تشخیص دادید یا چگونه خطری را در جاده بدون آگاهییافتن از آن، پشت سر گذاشتهاید. عملکرد ذهنتان، که شکلدهندۀ برداشت، ادراک و تصمیمگیریهاست، در سکوت ذهن ما جریان دارد.
در این کتاب بیشتر به سوگیریهای شهودی یا درونیابی پرداخته شده است؛ اما این تمرکز بر خطاها از ارزش هوش انسان نمیکاهد؛ همانگونه که توجه به بیماریها در متون پزشکی، تندرستی را زیر سؤال نمیبرد. بیشتر ما در اغلب اوقات، در وضعیت سلامت به سر میبریم و بیشتر داوریها و اعمالمان در غالب اوقات بهجا هستند. ما در زندگی خود معمولاً اجازه میدهیم احساسمان راهنمای ما باشد. اطمینانی که به باورها و احساسات شهودی خود داریم، معمولاً درست است؛ اما همیشه اینطور نیست. ما اغلب، حتی هنگام ارتکاب اشتباه هم به خود اطمینان داریم. احتمالاً یک ناظر بیطرف در تشخیص خطاهایمان موفقتر از خود ما عمل میکند.
با خواندن این کتاب اکنون بهتر میدانیم چگونه تصمیم میگیریم، چرا در قضاوت بعضی خطاها تا این حد رایج هستند و چگونه میتوانیم خودمان را در این زمینهها ارتقا دهیم و از اشتباهات رایج مصون بداریم.