در فضای بررسیهای اقتصادی و مالی عباراتی وجود دارند که قدمتِ تاریخیشان آنها را به نوعی ضربالمثل تبدیل کرده است. بررسی این عبارتها ما را به درکی بهتر از مسائل اقتصادی و تجاری میرساند و به شکلی معکوس، با بررسیهای بیشترِ تاریخی میتوان به عباراتِ جدیدی هم رسید. مثلا اینکه «غربیها پولدارترند».
در چنین فضایی است که مثلا میشنویم ۹۰ درصدِ میلیاردرهای دنیا یهودیاند یا دوست و دشمن معترف هستند که اعراب اساتیدِ تجارت هستند و بسیاری موفقیتِ اقتصادی چین را به ویژگیهای قومی و میراثِ تاریخی آنها منتسب میکنند. اصطلاحِ «مدیریت ژاپنی» نیز نشان از رویکردِ خاصِ ژاپنیها در اقتصاد و مدیریت دارد که به شکلی محتوم از فرهنگ و تاریخشان نشات گرفته است.
اما اگر در این مسیرِ تاریخی، حرام نبودنِ ربا در دینِ یهود یا خانهبهدوشی این قومی عاملی برای موفقیتِ اقتصادیشان شد، موفقیت اقتصادی عدهای از مسیحیها (پروتستانها) نیز درسی دیگر از تاثیرِ عواملِ فرااقتصادی بر اقتصاد به ما میدهد.
ماکسوبر در کتابِ اخلاقِ پروتستانی و سرمایهداری خبر از تحولی عظیم در وضعِ معیشتی افراد گرویده به مذهب پروتستان میدهد.
لوتر و کالون ۲ رهبر پروتستانها بودند که بر علیهِ مسیحیتِ وقت (مذهبِ کاتولیک) شوریده بودند. اصلِ ادعای آنها حذفِ کشیشهای کلیسای رم و دستگاه پاپی از رابطهی بینِ بندگان و خدا بود و مسائلی نظیرِ جایگاهِ ایمان و نحوهی بخشش و رستگاری در مذهبِ کاتولیک را به چالش میکشیدند.
با این حال بروز پروتستانیسم و به طور خاص کالوینیسمِ، نقطهی عطفی بر سبکِ زندگی اقتصادی مردم بود. جالب اینکه پدر کالون یک مدیرِ مالی بود و کالون از او تاثیرِ بسیاری پذیرفته بود.
در یک جامعهی پروتستان سیستمِ اقتصادی از جهاتی نسبت به گذشته تغییر کرده بود:
بنگاههای تولیدی در جوامع پروتستان، سازماندهی خردمندانه و پیچیدهتری یافتند که پایههای صنعتی شدن را پیریزی میکرد.
سازوکارهای اعتبارسنجیِ مربوط به سرمایهگذاری عقلانی که کارآفرین و سرمایهگذارها (بانکها و وامدهندگان) را به هم متصل میکرد و ریسک را کاهش میداد در همین دوران به وجود آمدند: بانکهای بزرگ، بورس، انواع طرحهای امکانسنجی در راهاندازی کسبوکارها و شیوههای مدرنِ تامینِ مالی.
با این حال ۲ عامل از همه تاثیرگذارتر بود:
یکی جدایی خانوار و فضای مسکونی از بنگاهِ تولیدی (تبدیل کارگاه خانگی به کارخانهی صنعتی) و دیگری حسابداری عقلانی (حسابداری مدرن)
محورهای اصلی کالونیسم در اثرگذاری بر زندگی اقتصادی پیروانشان از این قرار هستند:
مشخص است که در این رویکرد پولدار شدن از طریقِ کارِ زیاد و امساک، هدفی سوداگرانه و لذتجویانه نیست. بلکه برعکس سپری آهنی است برای مستحکم کردنِ جامعهی پروتستانها در برابر دشمنان (سایر مسیحیان و حتی یهودیان.) پول هدف نیست بلکه ابزاری قدرتبخش است برای فرد و آحادِ این جامعه. آن که کارگر است باید سرکارگر شود و به کارگران کمک کند و آنکه سرکارگر است و پولِ کافی پسانداز کرده باید کارخانهی کوچکی بزند تا با افزایشِ تولید و اشتغال جامعهی پروتستان را تقویت کند.
چنین دیدگاهی در گفتگوی پدرِ بنجمین فرانکلین (از بنیانگزاران آمریکای نوین) با او به خوبی نمایان است:
« آیا مردی را که در شغلِ خویش ماهر باشد میبینی؟ او در حضور پادشاهان خواهد ایستاد، به پیش پستفطرتان نخواهد ایستاد.»
بدیهی بود که چنین تربیتی بر فرانکلین تاثیر بگذارد و او بعدها چنین موعظه کند:
«به یاد داشته باش که وقت طلاست کسی که بتواند با کارِ خود پول درآورد ولی وقتِ خود را صرفِ خوشی و تفریح کند نباید فقط هزینهی آن خوشی را در نظر بگیرد، بلکه باید درآمد از دست رفته را نیز به این هزینهها اضافه کند.
به یاد داشته باش که اعتبار همان پول است. کسی که پولش را زمانی که خود احتیاج دارد در اختیار تو میگذارد، نه تنها به دنبال پولش که به دنبالِ افزایش اعتبار از طریق سودی است که از کار با آن پول نصیبِ تو میشود.
به یاد داشته باش که پول بنا به سرشت خود مولد و زاینده است. پول پول میزاید و زاییدههای آن پولِ بیشتری میزایند و این زایش ادامه مییابد. ۵ شیلینگ که به کار افتد، ۶ شیلینگ تولید میکند و ۶ شیلینگ، ۷ شیلینگ میسازد.
بنابراین آن کسی که ۵ شیلینگش را تباه کند نه تنها آن ۵ شیلینگ را تباه کرده، بلکه خود را از سایر پولهایی که به واسطهی آن ۵ شیلینگ ایجاد میشد نیز محروم ساخته است.»
نتیجهی این افکار بود که مورخی بگوید:
«البته که فردِ کاتولیک که آزِ کمتری برای کسبِ سود دارد آسودهتر است و یک زندگی آرام و با فراغتِ خاطر با درآمد نسبتا اندک را بر زندگانی پرمخاطره و هیجان حتی اگر برایش ثروت و افتخار به همراه داشته باشد ترجیح میدهد.
حکمتِ عامیانه به طنز میگوید: خوب بخور تا خوب بخوابی. در زمینهی موردِنظرِ ما، پروتستان ترجیح میدهد خوب بخورد، حال آنکه کاتولیک میخواهد خوابِ آسودهای داشته باشد.»
و نهایتا در کتابِ «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» ماکس وبر گزارش میدهد:
«اگر به آمارهای شغلی کشوری چندمذهبی چون آلمان نگاه کنیم، با پدیدهای ملموس و قابلِ بحث مواجه میشویم و آن این است که اکثریت بزرگِ روسای بنگاههای تولیدی و صاحبانِ سرمایه و نیز نمایندگان قشرهای بالا و ورزیدهی نیروی کار و حتی بیشتر، کارکنان فنی و بازرگانی با تحصیلاتِ عالی در بنگاههای اقتصادی نوین، از کیش پروتستان هستند...»
شاید این نوشتهها را هم بپسندید:
آموزش و بررسی سرمایهگذاری در بازارهای سرمایه (ارز، سپرده، بورس، مسکن، طلا)
روانشناسی بازار سرمایه چیست؟ داستان استاد کارینا و پسرک واکسی!
۳ اندیکاتور برتر تحلیل تکنیکال برای سود کردن در بورس!