alimo
alimo
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

شعر | آدم‌درد

زندگی درد است؛

آدم درد...

فریادم دمادم درد...

حتی کاغذِ تنهای دور از جنگل و

رقصِ تراشم بی‌صدا دورِ مدادم درد...

آه و بغض و اندوهِ درونم خاک؛

بادم! درد...

حسم را به خواب از دست دادم درد...

اینکه در دلم می‌سوختم،

اشکم به شب می‌دوختم،

در ظاهرم انگار امّا شوخ و شادم درد...

مومن بوده ام گویی

راه و اعتقادم درد...

«ما انسان آزادیم»

من نسبت به این جمله چرا بی‌اعتمادم؟!

درد...

در بینِ نبردِ جستجوی اندکی معنا

سلاحِ من: "تنفس"

(بازدم بیداری از هیچیسم‌ها، دم درد...!)


«علی معلمی»



دو شعر آخر:
https://vrgl.ir/u9gMJ
https://vrgl.ir/VObDt
شعردلنوشتهدردمعناافسردگی
می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی/ خط کش و نقاله و پرگار، شاعر می شود (نجمه زارع)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید