نامه های علی و زری
نامه های علی و زری
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

اندر مصائب نیمه پنهانی

زری عزیزم

چند وقتیه که میخوام‌ یه نامه ای برات بنویسم. چند وقت پیش یه چیزی دیدم که خیلی قشنگ‌بود. یه مزرعه آفتابگردون. با گلهای زرد رو به خورشید. البته که هنوز تا رسیدن تخمه ها زمان زیادی مونده بود و از این بخشش بی نصیب موندیم.

ولی یه چیز قشنگ‌به ذهنم رسید که برات بنویسم. بعد از اینکه جای دیگه پستش کردم و گفتم بخشیش مربوط به توه، خواستم با تغییراتی در قالب نامه برات بنویسمش.

داستان از اینجا شروع شد که به ذهنم رسید اگه کسی اون متن رو گوگل کنه چی؟ البته که نمیدونم چنتا آدم بیکار تو دنیا پیدا میشه که همچین کاری کنن. ولی خب همیشه احتمال فوضولی هست.

برام‌ واضح بود که بعد از گوگل کردن جملات، شخص مورد نظر مستقیما به این صفحه هدایت میشه و اون وقته که داستان میشه. نه اینکه اتفاقی بیفته. بچه ۱۵ ساله که نیستیم. ولی حوصله کنجکاوی دیگرانو ندارم.

تا اینکه طبق معمول ایده ای به ذهنم رسید. و باز هم‌طبق معمول این ایده وقتی به ذهنم رسید که زیر دوش آب گرم داشتم فکر میکردم.

اصولا ۹۰ درصد برنامه هایی که مینویسم و ایده های برنامه نویسی زیر دوش آب گرم به ذهنم میرسه. دیگه هر کسی یه منبع الهامی داره. این ایده هم به این شکل به ذهنم رسید.

اصل چیزی که میخواستم‌بنوبسم این‌ بود:


آفتابگردونت: علی

عشقشباهتنامه عاشقانه
نامه های شماره دار نوشته ی زری هستن و بی شماره ها نوشته ی علی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید