آرش نقدی
آرش نقدی
خواندن ۳ دقیقه·۷ سال پیش

در باب تفکر دیگران دربارۀ خود

نقاشی معروف پیتر بروگل; با تمام زیبایی اتفاقی ترسناک در حال وقوع است!
نقاشی معروف پیتر بروگل; با تمام زیبایی اتفاقی ترسناک در حال وقوع است!


چشم اندازی با سقوط ایکاروس ( Landscape with the Fall of Icarus ) یک نقاشی بزرگ از دهه 1560 که در موزه‌ي هنر‌های تجسمی Musée des Beaux Arts نگهداری می شود. این نقاشی یک کپی دقیق از اثر گمشده‌ی نقاش بلژیکی، پیتر بروگل است.


در این نقاشی روستایی، کشتی ها در حال گردش هستند، چوپانی همراه با گله ی خود و در دور دست شهر هایی در تمدن و آرامش به سر می برند. اما اگر با دقت بیشتری به گوشه ی سمت راست نقاشی نگاه کنید، یک تراژدی آشکار میشود. داستانی برگرفته از اسطوره شناسی کلاسیک یونان ایکاروس در حال غرق شدن و تمنا برای زنده ماندن.


داستان از جایی آغاز میشود که ددالوس برای رهایی از بند، بال هایی برای خود و فرزندش میسازد و به او گوشزد میکند که خیلی نزدیک خورشید پرواز نکند اما ایکاروس با بی پروایی و حماقت این کار میکند و نتیجه این که حرارت شدید خورشید بال های ایکاروس را میسوزاند و او به سمت دریا و به سوی مرگش سقوط میکند.

ایکاروس در حال غرق شدن
ایکاروس در حال غرق شدن


مرگ ایکاروس در واقع نکته ی اصلی این اثر هنری نیست و حتی ممکن است چشم تان به آن هم نخورد. شاید چیزی که آشکار تر باشد شکوه و زیبایی شهر های دوردست و کشتی های دریایی. اما من فکر میکنم این دو نکته ی متقابل هم هستند و به عمد نقاش این تقابل را در اثرش جای داده و قصد رساندن پیغامی مخفی را داشته باشد. حتی چوپانی که به دریا نزدیک هم است توجهی به ایکاروس نمیکند و کار خود را میکند.

دلیل اصلی من برای توصیف این نقاشی و ربطش به عنوان مقاله همین جا معلوم میشود. کمی به ارتباط این دو فکر کنید...

این نادیده انگاشته شدن برای من کمی ناراحت کننده و ترسناک است، اینکه دنیا خیلی ناچیز به درد های ما اهمیت میدهد. اما از منظر دیگر، این امر برای من کمی رهایی بخش و لذت بخش نیز هست. زیرا منشا خیلی از نگرانی ها و ناراحتی مان که خیلی وقت پای آن میگذاریم این است که وقتی در انجام کاری شکست خوردیم، بقیه در مورد مان چه فکری میکنند. آیا میل به ادامه ی رابطه دارند؟ آیا دوست ما میمانند؟ آیا وقتی از آن ها سوالی میکنیم با گرمی سابق جواب مان را میدهند؟ کوچیک ترین تغییر در نظر دیگران در مورد ما ممکن است دیوانه مان کند. حتی شاید شب ها به این فکر کنیم که چطور میشود نظر موافق کسانی که خیلی دوست شان هم نداریم جلب کنیم. این برای ما شده یک اجبار، مورد رضایت همه بودن. اینکه همه دوستمان بدارند و در زمان های بدبختی مانند ایکاروس چوپانی به یاری مان بشتابنند. اما افسوس که چوپان گوسفند های خود را دارد و ما هم مشکلات خود را.


شاید نقاش میخواسته به طرز هوشمندانه ای به ما تلنگری بزند. که وقتی در سقوط هستیم، تقریبا هیچ کس به خود زحمت اهمیت دادن نمیدهد. شاید اگر خوش شانس باشید به کمکتان بیایند اما زیاد برای شان مهم نیست. کشاورز مشغول شخم زنی است، چوپان به فکر تغییرات وضع هوا است، کسی غرق تلاش برای گرفتن ماهی است. تراژدی های ما جهان را آن طور که فکر میکنیم و از آن ترس داریم تحت تاثیر قرار نمی دهد. ما تنها در ذهن خود در مرکز کهکشان توجه قرار داریم اما در واقعیت شاید اینطور نباشد.


ما در وادی این عظمت !
ما در وادی این عظمت !


جهان پر است از آدم هایی که نه از وجود شما خبر دارند و نه خواهند داشت. تقریبا همه چیز در حال تغیر است و توجه دیگران به شما هم در این جریان قرار دارد.

خوبی این تفسیر در مورد زندگی و نقاشی بروگل این است که ما با این دید سطح انتظار خود را از دیگران پایین می آوریم و در مشکلات رشد و پیشرفت بیشتری میکنیم. دیگر وابسته به دیگران و منتظر تایید یا عدم تایید دیگران نیستیم. ما کسی هستیم که هستیم و قرار نیست تفکر دیگران این وجود را تغییر دهد.


و در پایان بدانید: فقط ایکاروس بی پروا نیست که در حال غرق شدن و دست و پا زدن در موج ها باشد، بلکه این چالش و تراژدی انتظار همه ی ما را میکشد، فقط الان میدانیم که هیچ کس به یاری مان نخواهد آمد.


هنرادبیاتزندگیویرگولدلنوشته
برای حمایت از این پروفایل برای خودتون یه فنجون چای بریزید!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید