عین_هبوط
عین_هبوط
خواندن ۱ دقیقه·۱۳ روز پیش

«عین_هبوطم»

عین _هبوطم همونی که به قول چند نفر از دوستان قشنگ ترین کامنت ها رو میذاشتم، البته اکانت قبلیمو حذفیدم و این اکانت جدیدمه اما من هنوز همون عین _هبوط اورژینالم، همون پسری که مدادم سیگار بهمن دودل تعارف می کرد خدمتون و البته هم گاهی عصبی میشد و همه رو به نقد می بست از جمله یلدای روشن رو «😅😂». هنوزم مثل سابق خودم و نوشته هام بی طرفدارئه، و یه دهن بی چاک دارم که شروع می کنم به انتقاد از وضعیت امروز جامعه و اونقدر تندرو هستم که حتی پست های انتقادی، سیاسی و اجتماعیم حتی دو لایکم نمیخوره. از خدا چه پنهون نیست از بنده ی خدا چرا پنهون کنم که هنوز درگیر همون یاس فلسفی سابقم ، اما برخی دوستان فکر می کنند به آخر خط رسیده م و نزدیک است رگم را بزنم و در کامنت ها دل می سوزانند و ترحم شان را شامل حالم می کنند، اما باید گفت تعدادشان یکی دو نفر بیشتر نبود و مربوط به اکانت قبلی می شدند و اگر این پست را می بینند ممنون میشم دنبالم کنند.خلاصه همون پسر مغرور و سرتق سابقم و گر چه سینگلم(یک 🦅همیشه تنهاست) کراش نزنید اه اه ممنون 😂

پستی راجب این تتوی گردنم روزی می نویسم براتون
پستی راجب این تتوی گردنم روزی می نویسم براتون

در پایان بفرمایید سیگار بهمن«:/» 🚬🚬🥃🌱🤍

عین هبوطمنویسندگیداستانداستان کوتاهنویسنده
h_b_na@ 👉🏾آیدی تلگرامم اگر امری داشتید در خدمتم 🚬🥃🤍🌱
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید