Azadovski
Azadovski
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

ترس‌های‌من|ترس از آینده شاید هم ترس از عقب ماندن

جایی خواندم که به نقل از آقای نادر‌ابراهمی‌عزیز نوشته بود:
«هرگز به این فکر نکن که در برابر فاجعه‌ای که هنوز اتفاق نیفتاده،چگونه عزا بگیری ...»
آه اگر بدانید این توصیه برای من چه دلگرم‌کننده بود!فکر میکردم فقط منم که اتفاقات آینده را فاجعه تلقی میکنم و به این فکرمیکنم که چه واکنشی نشان داده و به قول آقای ابراهیمی چگونه عزا بگیرم!هرچند من حتی عزا‌گرفتن هم بلد نیستم!نمیدانم چگونه باید سوگواری کنم.چگونه بپذیرم و چگونه رها کنم.جای تمام اینها من فرار را خوب یاد‌گرفته‌ام،این که صورت مسئله را پاک کنم و اجازه بدهم مسئله‌ها آنقدر روی هم تلنبار شوند که زیر سنگینی‌شان کمرم خم شود و جان بدهم.یک خفگی توام با بی‌آبرویی!یک قصه‌ی تکراری که دائم روزم را شب میکند و شبم را روز! لعنت به این تکرار ملال‌آور! فکرمیکردم فقط ذهن من مرضِ‌منفی‌انگاری و ترس‌از‌آینده دارد و بقیه‌ی آدم‌ها مثل استوری‌های اینستاگرامی‌شان و فی‌کل‌حال‌ زیست‌مجازی‌شان زندگی‌گل‌و‌بلبل دارند و از موفقیتی به موفقیتی دیگر قدم که چه عرض کنم،خیز برمیدارند.هرچند اگرواقعی باشد نوشِ‌جان شان؛ما که بخیل نیستم وموفقیت همه‌ی شان آرزوی‌قلبی ماست.اما آن قیاس مسخره‌ای که در ذهنم شکل میگرفت و تهش برچسب ضعیف بودن سهمِ من میشد به‌قدری آسیب‌زننده‌ و روح‌خراش بوده است که حالا‌حالا‌ها اثرش قابل لمس خواهد بود.با این اوصاف جا دارد ضمن عذرخواهی از منِ‌عزیز،این جمله‌ی آقا‌ی‌ابراهیمی را تقدیم روانش کنم.
"منِ‌عزیزم"
«هرگز به این فکر نکن که در برابر فاجعه‌ای که هنوز اتفاق نیفتاده،چگونه عزا بگیری ...»
وَه که چه توصیه‌ی رندانه و به‌جایی!

زیبایی
زیبایی


پ.ن:شما برای مقابله با ترس‌هاتون چه راهکارهایی به کار می‌برید؟

پ‌ن۲:من یه راهکار برای کنترل این ترس پیدا کردم،سعی میکنم بنویسمش:)

پ.ن۳:کانال تلگرام من،خوشحال میشم جوین بشید:)

موفق و پیروز باشید‌‌.❤

ترسترس از آیندهحسرتمقایسهحال خوبتو با من تقسیم کن
و آزاده‌بودن،غایتِ نهایی ما شد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید