بشیر صابر
بشیر صابر
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

یک عاشقانه‌ی واقعی

« سلام شیرینی من

الان که دارم این نامه را برایت می‌نویسم، از ته دل خوشحال و البته دلتنگم. امروز قبل از اینکه برسم به محل قرارمان، مضطرب بودم نه، فکر کنم بیشتر هیجان‌زده بودم. به آسمان نگاه کردم. ابری و خاکستری بود، آب و هوای موردعلاقه‌ام. تندتر قدم برداشتم.

تو نشسته بودی، در انتظار من. لحظاتی نگاهت کردم، داشتم فکر می‌کردم که من چقدر خوشبختم که ناگهان مرا دیدی و لبخند زدی. وای از لبخندت! اگر داوینچی تو را دیده بود، به جای مونالیزا، لبخند تو را می‌کشید.

اولین قرارمان را یادت هست؟ اعتراف می‌کنم انتظار نداشتم رابطه‌مان انقدر خوب پیش برود. آخر می‌دانی وقتی آدم فقط با سنگ و چوب سر و کار داشته باشد، یک جواهر برایش ناشناخته و عجیب است.

به روزهایمان فکر می‌کردم. به خداحافظی‌های طولانی‌مان. به حرف‌ها و بحث‌هایمان. به حس خوب و آرامشی که هر دفعه بعد از دیدنت داشتم. به وقت‌هایی که چشم‌هایم را محکم باز و بست می‌کردم و نگران بودم که نکند این‌ها خواب و رویا باشد.

می‌دانم شریک شدنِ زندگی با یک نفر چقدر می‌تواند سخت و ترسناک باشد. می‌دانم که چه موقعیت خاص، جدید و چالش برانگیزی است. می‌دانم که قرار نیست همیشه گل و بلبل باشد. می‌دانم زندگی واقعی مثل فیلم‌ها و داستان‌ها نیست، بخدا که می‌دانم و چون می‌دانم، تو را انتخاب کرده‌ام.

یادم است قبلا معیارم برای انتخاب شریک زندگی، معیاری عاشقانه بود. اما بعدها به این نتیجه رسیدم که عشق آنقدرها هم کافی نیست. انتخاب آگاهانه به مراتب بهتر خواهد بود. و الان می‌فهمم که عشقِ آگاهانه درست‌ترین و کامل‌ترین است.

(چون هر دو مون عاشق پیشولا هستیم)
(چون هر دو مون عاشق پیشولا هستیم)

جانِ من، تو برای من عشق آگاهانه‌ای هستی که دلم می‌خواهد باقی زندگی‌ام را با آن بگذرانم. دوستت دارم، نمی‌گویم تا بینهایت. می‌گویم ‌تا آنجا که قلبم توان دارد دوستت دارم.

راستی دیدی آسمان هم با ما همراه شد؟ دیدی همان یک ساعتی که بیرون پیش هم بودیم برف بارید؟ اینکه زیر برف حلقه‌هایمان را دست کنیم، عاشقانه و رمانتیک‌تر از این هم مگر داریم؟ »

پ.ن: دوست داشتم این اتفاق خوب رو با شما دوستای ویرگولیم به اشتراک بذارم، شما از اول ماجرا همراهم بودین (شیرینی هم میاد ویرگول و کامنت ها رو میخونه)

پ.ن 2: ویرگول توی گوشیم باز نمیشه جدیدا، نمیدونم مشکل چیه؟ برای شما هم همینطور شده؟ مجبورم همش با سیستم بیام چک کنم

عاشقانهزندگیخاطرهرابطهنامزدی
عاشق خوندن نوشتن و فکر کردنم اینجا از حرف های درونی می نویسم و تجربیاتم از فیلم ها و کتاب ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید