ایام ماه رمضان امسال، دکتر حورایی (روانشناس، مشاور و کارشناس تربیتی) یک دوره آموزشی رایگان در مشهد داشتند. خوشبختانه نیم ساعت از یکی از جلسات با موضوع «اهمال کاری» رو به صورت زنده از اینستاگرام پخش کردند و من برای خودم نکته برداری کردم.
با توجه به همه گیر بودن اهمال کاری و تاثیر فوق العاده منفی که روی زندگی میذاره، تصمیم گرفتم تا نکته برداریهام رو کمی مرتب کنم و روی وبلاگم بذارم. اینطوری یکی از اهمال کاریهای خودم که همین شروع وبلاگنویسی بود هم احتمالا درست میشه!
رفتار وقت کُشی و هدر دادن وقت؛ همهمون شمردن گلهای قالی و تفکر در مورد بیگ بنگ و مشابهش رو در زمان امتحانات داشتیم. اگر نداشتید موارد بعدی رو ببینید قول میدم یکی از اونها شامل حالتون بشه.با توجه به داشتن تجربیات ارزنده و درخشان در زمینه اهمال کاریهای موفق (شوخی) و کمی مطالعه در این زمینه، گاهی توضیحاتی هم اضافه میکنم و امیدوارم که برای شما و خودم مفید واقع بشه.
به صورت یک خطی و راحت میشه اینطوری گفت: به تعویق انداختن انجام یک کار و یا گرفتن یک تصمیم.
واژهای با معنی مشابه هم داریم به نام «تسویف»:
- وعدۀ امروزوفردا دادن؛ مماطله کردن. معین
- کار واپس افکندن. دهخدا
بر حذر باش از تسویف؛ زیرا آن دریایی است که انسان غوطهزنان در آن هلاک میشود
امام باقر علیه السلام؛ بـحــارالانـوار، ج75، ص162.
در هر لحظه اکثر آدمها در حال اهمال کاری هستند، مثلا خود شما، شاید در حال حاضر باید در حال انجام یک کار مهم مانند درس خواندن و یا برنامهریزی برای کنکور سال آینده باشید اما احساس میکنید که ویرگول چه سایت آموزندهای بوده و تا الان از جمعیت «...هم الغافلون» بودید و حالا با سپری کردن چند روز در اون به رستگاری رسیدید یا مثلا خود من که پروژه چند ماه عقب افتادهام رو هنوز تکمیل نکردم ولی همزمان حس نوشتن در من متبلور شده. به نظرم واضحتر نمیشد حق مطلب رو ادا کرد.
به قول استاد حورایی: برنده ها تصمیم میگیرند و اقدام میکنند بازنده ها تردید میکنند و به تاخیر میاندازند.
چند مورد از این عادتها رو باهم بررسی کنیم:
این سوال که چرا اهمال کاری میکنیم دقیقا همون صورت مساله مشکل مونه. دلایل رو به همراه توضیح و مثال کوتاه بررسی کنیم:
- کمال طلبی وسواسگونه؛ تفکر همه یا هیچ. یا این کارو نباید انجام داد یا در بهترین شرایط باید انجام بشه.
- ترس از شکست؛ اگه نشه چی؟ مردم چی میگن؟ اگه شکست بخورم، زمان و سرمایهم رو حروم هیچی کردم.
- پایین بودن سطح تحمل؛ با اولین مشکل و با مشکلات کوچک از کوره در میرید و کار رو رها میکنید.
- اهل توجیه کردن؛ زیر فشار بهتر کار می کنم، شب امتحان بهتر درس میخونم، در صورت وجود فلان چیز بازدهی بیشتری دارم، سرم شلوغه و...
- خود کمبینی. در بدترین حالت ممکنه مهارت شما از مهارت مورد نیاز برای انجام کار کمتر باشه ولی به علت خود کمبینی و نداشتن اعتماد به نفس کافی، کار رو حتی به اندازه توانایی خودتون هم انجام ندید.
- بیزاری از تکلیف؛ به انجام کار مهمی تمایل ندارید. راه حل ساده: اگر کار مهم و لازمی است باید برای خودتان علاقه ایجاد کنید.
- اشتیاق به لذتجویی کوتاه مدت؛ کارهای ساده و لذت بخش رو جایگزین کاری میکنید که لذت و ثمره اون در آیندهست. همون زمانی که باید پای انجام پروژه مهندسیتون باشید، احساسات هنریتون فوران کرده و توی یوتیوب در به در دنبال موزیک ویدئوی ۲۰ سال پیش خواننده مرحوم میگردید. ۲ و نیم ساعت بعد تازه دارید با ده فیلم برتر سینمای هند و نقش اونها در گسترش سینمای معناگرا آشنا میشید و کلی لذت میبرید.
- نداشتن قاطعیت؛ هنر نه گفتن به خودتون و دیگران رو ندارید.
- تسلط نداشتن به کار؛ واقعا از مهارت و یا تجربه کافی برای انجام اون کار برخوردار نیستید.
- تاثیر محیط و دیگران؛ از دیگران تاثیر منفی میگیرید (سر و صدا، حرفهاشون در مورد شما، فکرهای نامربوط و...) و نمیتونید درست بر روی کارتون متمرکز بشید.
- توجه به نتایج «وحشتناک» اهمال کاری؛ کافیه به عواقب کار با دقت فکر کنید. اگر من این کارو انجام ندم یا درست و کامل انجام ندم و یا حتی با کیفیت خوب ولی در زمانی دیرتر انجام بدم، ممکنه فرصتهای خیلی خوب بعدی رو از دست بدم و احتمالا آبروریزی هم در پی خواهد داشت.
- ضربالعجل؛ تعیین زمان مشخص برای انجام و تحویل کار (اصطلاحاً Deadline گذاشتن).
- لذت بخش کردن کار؛ مغز انسان سه بخش داره:
۱- بخش خزنده. ویژگیها: تمایل به عدم صرف انرژی برای حفظ بقا، آسیب ندیدن و نگهداشتن وضعیت
مناسب فعلی
۲- بخش میانی. ویژگیها: مرتبط با عواطف و احساساته. جذابیت و لذت برایش اهمیت دارند.
۳- بخش منطقی. ویژگیها: از منطق و استدلال بهره میبره. حسابگره و فایده و منفعت هر چیزی براش
مهمه.
برای غلبه بر این تاخیر و تعویق که در کارهامون ایجاد میکنیم، صرف منطق و استدلال (استفاده از بخش منطقی) کافی نیست. باید به فکر مغز میانی هم باشیم و به لذت بردن هم فکر کنیم. باید کار رو برای خودمون لذت بخش کنیم.
- یادآورندهها؛ یادداشت کردن و سپردن موضوع به دیگران تا بهتون یادآوری کنند.
- قانون ۵ دقیقه؛ ۵ دقیقه از اون کار رو انجام بده! غالبا وقتی که کاری رو شروع میکنیم انجام دادن ادامه کار هم خیلی راحت میشه. مثلا به زمانی که میخواید برید ظرفها رو بشورید فکر کنید. اولش رفتن به آشپزخونه هم به شدت کار طاقت فرساییه و از توان الان ما خارج! اما به محض رفتن و شستن یک ظرف، بقیه رو هم خیلی سریع و راحت میشورید. من که خیلی اینطوریم!
- قانون جزء جزء؛ کارتون رو به کارهای کوچک تبدیل کنید و برای هر کار کوچک از همین قوانین که تا اینجا گفتیم استفاده کنید. در برنامهنویسی و تولید نرمافزار این قانون به شدت کمک کننده است. اما در بقیه کارها هم واقعا اثر عجیبی داره. پیشنهاد میکنم کتاب «اثر مرکب» نوشته دارن هاردی رو در این مورد بخونید.
- تمرین به تاخیر انداختن لذت؛ این کار خیلی عملگرایانه ست. باید به یک خودآگاهی در انجام کارهای متفرقه و مزاحم مثل عمیق شدن در گلهای قالی موقع درس خوندن برسید و سعی کنید که در لحظه ازشون لذت نبرید. به قالی قول بدید که بعدا به گلهای قشنگ و ظریفش توجه میکنید.
نیمه تمام گذاشتن کارها مثل سرماخوردگی نیست که با خوردن چند قرص و استراحت رفع شود، بلکه مثل بیماری سینوزیت است که اگر مراقب نباشیم دوباره عود می کند. داروی آن هم برنامه ریزی و مراقبت همیشگی است. با به پایان رسانیدن کارهای نیمه تمام آرامش خود را بازیابیم.
منبع
زندگی کوتاهتر از اونه که بخوایم با اهمال کاری فرصتهای عالی رو از خودمون بگیریم.
نمیخوام بگم اهمال کارها انسانهای باهوشی نیستند اما به نظر من اگر باهوش بودند، اهمال کاری نمیکردند. عنوان این مقاله هیچ منبع علمی نداره پس کاملا واضحه خواستم با عنوان شما رو تا اینجای نوشته نگهتون دارم :)
منبع اصلی این نوشته، همون طور که گفتم سخنرانی استاد حورایی بود اما دیدن این مقاله انگیزه نوشتن رو به من داد.
این ویديوی تد تاک رو هم ببینید. آقای Tim Urban خیلی خوب و شیرین همه چیز رو در مورد «درون مغز یک اهمال کار حرفهای» توضیح میده.