حسین رضا بیانوندی
حسین رضا بیانوندی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

نمی‌تونم نفس بِکِشَم!

باید باور کنیم که همیشه باب میل آدم‌ها نیستیم.
این مسئله مرتبط به ذات انسان یعنی تنوع طلبی او است.
چه بخواهیم و چه نخواهیم صمیمی‌ترین افراد زندگیمان هم روزی ما را کنار می‌گذارند.
در روزگاری که ما در آن زندگی می‌کنیم، اگر حتی 1 ثانیه دیر تر جواب تلفن را بدهیم حذف می‌شویم چه برسد به اینکه 2 3 روز نباشیم.
انسان‌ها این روز‌ها خوب یاد گرفته‌اند فراموش کنند به سادگی آب خوردن.
ما باید بدانیم که نمی‌توانیم به زور قلب خود را به هرکسی گره بزنیم و از او توقع نرفتن و ماندن را داشته باشیم. هرچیزی روزی تمام می‌شود و ما هم باید بپذیریم که برای اطرافیانمان هرچقدر هم عزیز باشیم روزی تمام شده و فراموش می‌شویم.
حال ماهایی که فراموش شده‌ایم می‌مانیم و خاطرات....
از اینجا ببعد زندگی ما در خاطرات می‌گذرد و آن‌ها هستند که گذران روز‌های مارا می‌سازند و اگر بشود شب های ما را به صبح پایان می‌دهند؛ گاهی خاطرات لبخند را بر روی لب‌هایمان می‌آوردند و گاهی نیز قطره‌های اشک را از چشمانمان بیرون می‌ریزند.
فردی افسرده شروع به نوشتن کرد، برگه‌های دفترش را ورق می‌زد و به آن‌ها جان می‌بخشید و بر رویشان می‌نوشت. روز‌ها گذشت و دفتر کم کم به انتهای عمر خود نزدیک می‌شد. به آخرین برگه‌ی دفتر خود رسید؛ تنها صفحه‌ای که پُر نشد و تنها چند خط اول آن را با قلم خود سیاه کرد! در صفحه‌ی آخر نوشته بود؛
انگار از درون دارم میسوزم، نمیتونم نفس بکشم، میگید زندگی میگذره، کی دیده شب بمونه، اما الان برای من نمیگذره، و زمان وایساده روی یه نقطه، و توی ذهنم تکرار میشه، و من نمیدونم چطوری باید فراموش کنم، واقعا نمیدونم دیگه....
این صفحه خلاصه‌ای از زندگی‌ای بود که در آن دفتر نوشته شده بود.
همانطور که می‌دانیم بعضی ها فراموش می‌کنند و بعضی دیگر فراموش می‌شوند!
ترس فراموش شدن انسان را نابود می‌کند حتی وقتی فراموش می‌شود؛ و چه بسیار خوشبخت‌اند آن‌هایی که یاد گرفته‌اند فراموش کنند.
مقصر ما نیستیم که فراموش می‌شویم پس نیازی نیست به دنبال دلیل کنار گذاشه شدن و به خاطرات سپرده شدن خود را زیر و رو کنیم، همیشه اشکال در ما نیست.
زندگی هر روز می‌گذرد، ثانیه‌ها می‌روند و ما روز به روز جوان‌تر از بعد و پیرتر از قبل می‌شویم.
هیچ وقت به مهدکودک و یا دوران ابتدایی برنمی‌گردیم، زمان ما باز به دیدن کارتون‌های دوران.
کودکی با همان حس و حال و هوا باز نمی‌گردد؛ پس بهترین راه این است که هر لحظه از زندگی خود را به گونه‌ای بگذرانیم که اگر بعدها به یاد آن‌ها خاطرات را مرور کردیم، به جای افسوس و پشیمانی، لبخندی شیرین و پر از حس خوب بر روی قلب‌هایمان بنشیند.

زندگی در حال گذر است!

به قول مجتبی شکوری؛ دنیا جای بدیه ولی ارزش جنگیدن داره
یادت باشه؛ درست وقتی کرم ابریشم فکر کرد که زندگیش تموم شده، شروع به پرواز کرد.












نفسفراموشفراموشیافسردگیمثبت
به نام ربّ جان/ هُنَرمَند دَر بَند هُنر/ من مسئول نظرات دیگران نیستم، در اینجا و توییتر می‌نویسم و می‌نویسم....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید