ویرگول
ورودثبت نام
عرفان حسینی
عرفان حسینی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

به وقت صبح

و به هنگام صبح زندگانی و حرکت آغاز می‌شود. پرندگان نغمه خوان شروع روز جدید خود را به همگان اعلام می کنند و از دیگر گونه های خلقت می خواهند که پویایی و تحرک را جایگزین انفعال کنند. به واقع نغمه خوانی پرندگان ابرها را نیز به حرکت وادار می‌کند. چنانکه این توده های عظیم سیال، با شروع صبح بار سفر می‌بندند و ماجراجویی جدیدی آغاز می‌کنند. قبل از سر رسیدن آفتاب، این موجودات بلند پروازِ حیات بخش، بعد از ساعتی رکود دوباره به ما یادآور می‌شوند که باید زیستن را از نو آغاز کرد. حتی مردمان سبزپوش نیز با جنب و جوش گنجشک ها روی دستان بخشنده خود متوجه شروع روزی دگر می شوند.

آفتاب امید بخش و روشنا دهنده است همانطور که روی سیاه ابرها را می شوید و سیاهی ها و تاریکی ها را می زداید و سپیدی و پاکیزگی آنها را به رخ ما می‌کشد. با رنگ طلایی خود ارزشمندی پدیده ها را متذکر می‌شود. نسیم نیز به تبعیت از ستاره سوزان، نوازش روح انگیز خود را پایان می‌بخشد تا ما یک روز دیگر به انتظارش بنشینیم. زنبورها وز وز کنان به دنبال لقمه ای نان حلال بین گلها حرکت می‌کنند تا دهان خود را شیرین کنند. شاید با وز وز پایان ناپذیرشان به پیغام می‌دهند که ما شگفت انگیز ترین کار که همان مکیدن شهد گل ها باشد را داریم و هر روز گرد زیباترین آفریده های خداوند میگردیم و کامی از آن ها میگریم. گلها نیز داستان دیگری دارند. قبل از رسیدن آفتاب برای آخرین بار خود را کش و قوس می‌دهند و از استراحت نیمه شب لذت می‌برند و کم کم آماده می‌شوند تا با رسیدن آفتاب صورت های رنگارنگ خود را وقف آن کنند و درخششی بی پایان در تمام روز داشته باشند...


نویسندگیدلنوشتهخورشیدصبحزندگی
فکر کنم نوشتن راه فرار باشه:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید