عرفان حسینی·۹ ماه پیشابراهیم منصفی، دل آشنای غریبهچه حیف و صد حیف که حالا، نیمای هرمزگان، زیر خروار ها خاک خوابيده و نمیداند که آدم ها، با آهنگ هایش امید آمدن یک روز خوش را میدهند..
عرفان حسینی·۱ سال پیشکتاب نجات دهنده است!یکماه از اومدن کرونا گذشته بود، فروردین سال ٩٩ بود و نمیدونستیم قراره بعدش چه بلایی سرمون بیاد و چقدر ادامه دار باشه، جدا از کرونا، با مشکل…
عرفان حسینی·۴ سال پیشگلبهار | داستان کوتاهگلبهار دخترک گوشهی اتاق نشسته بود. غرق فکر بود. راه می رفت. گذشته و آینده جلو چشمش رژه می رفتند. یعنی چه میشد؟ از وقتی که شکمش باد کرده ب…
عرفان حسینی·۵ سال پیشداستان کوتاه| نصیحت| بخش دومتنهایی چنگ و دندون نشون میداد. بیشتر از همیشه. می گفت بیچاره ای، بی کسی. بی پناهی. سنگین بود. پتکی بود که میخورد تو سرم. راستم میگفت. هم…
عرفان حسینی·۵ سال پیشداستان کوتاه| نصیحت| بخش اولنشسته بود رو به روم. بعد از کلی حرف و بحث و مجادله، انگار بازم می خواست حرفی بزنه. نمی خواستم هر چیزی که شبیه نصیحت باشه رو بشنوم. گوشم پر…
عرفان حسینی·۵ سال پیشبه وقت صبحو به هنگام صبح زندگانی و حرکت آغاز میشود. پرندگان نغمه خوان شروع روز جدید خود را به همگان اعلام می کنند و از دیگر گونه های خلقت می خواهند…
عرفان حسینی·۵ سال پیشقضاوت کردن از نظر منداشتم فکر میکردم راجب اینکه وقتی ما آدما رو قضاوت میکنیم هیچ نگاهی به پیشینه ی اون آدم نداریم. مثلا وقتی رفتار خارج از عرفی انجام میدن یا ک…
عرفان حسینی·۵ سال پیشکلبه چوبی| داستان کوتاهکلبه چوبی کوچکی بود کنار ساحل. به زحمت هفتاد متر می شد. ساکن آن پیرمرد مو سپید جا افتاده ای بود که از خیلی وقت پیش آنجا زندگی می کرد. شبیه…