اکثر اوقات از خود سوال میپرسم اگر من این نبودم ، اگر در این نقطه حضور نداشتم ، و هزاران اگر دیگر که پاسخی برای هیچکدام ندارم اما در ذهنم انباشته از جواب های متنوع است . شاید تا به حال به خود فرصت ندادم یکبار هم که هست در این زندگی کنم تا در جلد هایی که شاید میشدم . اما زندگی از جایی مبهم میشود که تفاوت وهم و حقیقت سخت است نمیدانی کجا ایستادهایی پا بر چه نهادهای ، کدامیک درست است؟! تنها چیزی که میدیدم سنگهای قلبم بود که بر شیشه ها برخورد و شکست.
آری نازنینم زندگی غیرقابل درک است اینجا تناسخی معنا ندارد بلیط سفر به اینجا یکبار است بعد از آن باجه بلیط تعطیل میشود و برای همیشه خاک میگیرد.چمدان خود را از خاطرات و یادگاری های زندگی کن مشخص نیست بعد از این مکان کجایی، آیا مکان و زمان معنا خواهد داشت؟ شاید خیر . من تماما همه را فهمیدم وقتی که دستانم بیصبرانه منتظر توست فقط یکبار است دیدن غروب و طلوع یکبار است زندگی در این روز یکی است .
دنیا بر پایه یک است ، هیچ چیز را چندین و چند نکن.