آدمیان بهترین زمان برای معاشقه با معشوقهشان را شب میدانند. بنابراین بیشتر در شب معاشقه میکنند. معشوقه نیز بسته به حال هر فرد فرق میکند. معشوقه میتواند کتابی خوب باشد، کار مورد علاقه باشد و یا خیلی چیزهای دیگر. امّا خوش به حال کسی که به جز طعم معاشقه در شب، طعم معاشقه با شب را نیز چشیده باشد.
شب است و سکوت و امپراطوری ماه.
شاید خالق هستی، شبپره را آفرید تا به ما بیاموزد که بهترین زمان برای پریدن و پرواز، شب است. مگر نه اینکه کلاغ را فرستاد تا با کندن زمین و دفن کردن کلاغ مردهای، به قابیل بیاموزد که پیکر برادر مقتولش را در خاک دفن کند؟!
ونسان ون گوگ خالق تابلوی زیبای شبِ پُرستاره، طعم معاشقه با شب را چشیده بود. وگرنه نمیتوانست به خلق چنین نقاشی زیبایی دست بزند:
معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب به وقوع پیوست و در شب بود که حضرت از رموز هستى، اسرار جهان آفرينش و قدرت بىپايان خداوند متعال به طور کامل آگاه گشت. تابلوی "معراج" اثر استاد فرشچیان عزیز را با هم به نظاره بنشینیم:
شب سکّوی پرواز عشاق است. اگر عاشق پروازیم، شبها وقت پرواز است. شبها را دریابیم. بیاموزیم رمز و رموز عشقبازی با شب را.
مولوی گرامی چه زیبا سرود:
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم
شب برای اهلش، تاریک نیست!
منبع الهام این نوشته: این بیت مازندرانی از علامه حسن زاده آملی است:
شو كه بيّه شوپر هرور خوانه شونه پرزنون
جانه آمی من مگر كمتر ز شوپر هسّمه؟
به معنی:
شب که میشود شبپره به هر طرف که میخواهد پر میزند
عزیز من بگو که آیا من از شبپره کمتر هستم؟