Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

«سایه» هایی که بدجور سنگینی می‌کنند!

چند روز پیش فیلمی تحت عنوان «زندگی پر ماجرا» از شبکه نمایش تلویزیون پخش شد. بنا به دلایلی کنجکاو شدم که بروم درباره‌اش کمی تحقیق کنم. همان اوایل متوجه شدم که اسم اصلی فیلم «فراتر از واقع» است که تیم دوبلور و یا هر عوامل دیگر، نام فیلم را با کج‌سلیقی کامل به «زندگی پر ماجرا» تغییر داده‌اند.

رفتم صفحه‌ی ویکی‌پدیا و دیدم فقط دو سه خط درباره‌ی فیلم نوشته و در پایانش هم نوشته است: «در سال ۱۹۶۳، کارگردانِ نامی موج نوی فرانسه ژان-لوک گدار اظهار داشت که این فیلم، یکی از ۱۰ فیلم برتری است که تاکنون ساخته شده است.» با خودم گفتم نه بابا، دیگر در این حد هم نبوده!، احتمالاً این ژان-لوک گدار با فیلمساز رفیق گرمابه و گلستان بوده و به دلیل این که گاه و گُداری همدیگر را توی جشنواره‌ها می‌دیدند و چشمشان به چشم هم می‌افتاده، توی رودربایستی این حرف را زده است.

چون موقع تماشای فیلم کمی خوابم می‌آمد، با خودم می‌گفتم حتماً خوابم بُرده وگرنه اینجای فیلم باید یک اتّفاقی افتاده باشد که من ندیده باشم! ولی متوجه شدم که این فیلم با ۱۶ دقیقه سانسور، از شبکه‌ی نمایش پخش شده است. خُب وقتی "یک ششم" فیلمی را حذف کنیم و اسمش را هم چیز نامربوطی بگذاریم، تقریباً دیگر چیزی از آن فیلم نمی‌شود فهمید. چه برسد به این که بفهمم چرا ژان-لوک گدار چنین حرف گُنده‌ای درباره‌ی فیلم زده است. لامصبا! مگر مجبور هستید مردم را بگذارید سر کار، بروید سراغ فیلم‌هایی که بتوان کامل‌تر پخششان کرد!

چون خانواده دارم و باید فیلم‌ها را در حضور خانواده ببینم باید بروم ببینم فیلم در ژانر محسن بزن جلو (!) است یا خیر تا حواسم باشد. پس یاد گرفته‌ام که نام فیلم و سال ساختش را بنویسم و جلویش عبارت Parents Guide را بنویسم و کلید اینتر را بزنم و بعد هم بروم ببینم صحنه‌ی مشکل‌داری دارد یا خیر.

پس Bigger Than Life (1956) Parents Guide را نوشتم و رسیدم به صفحه‌ی مورد نظر، یک راست رفتم سراغ بخش Sex & Nudity (سکس و برهنگی) و دیدم این عبارت نوشته است:

Bare-chested male seen taking a shower. Wife suspects husband of infidelity. Husband accuses wife of infidelity and threatens to leave the marriage.

معنی خودمانی فارسی‌اش، یک چیزهایی توی این مایه‌ها می‌شود: «مردی در حالی که پشم و پیلی‌های سینه‌اش معلوم است، در حال دوش گرفتن دیده شد. زن شک می‌کند که تنبان شوهرش دو تا شده است، پس به اتهام خیانت، او را تهدید می‌کند که چمدانم را بر می‌دارم و می‌روم خانه‌ی بابام!»

دیگر نمی‌دانم این صحنه‌ها، روی هم ۱۶ دقیقه می‌شوند یا نه، ولی اگر «خیانت» را یک پیاز درشت در نظر بگیریم، توی فیلم نسخه‌ی دوبله شده، تنها در حد یک پوست پیاز به آن اشاره شده بود!

موضوع کلّی فیلم این بود که مردی خانواده دوست که شغلش معلمی بود، دچار دردهای بدنی می‌شد و حتی کارش به جایی رسید که از درد بیهوش شد. جیغ‌زنان و جامه‌دران، می‌برندش بیمارستان. در آنجا به او می‌گویند که اگر تا چند وقت پیش به این دردها مبتلا می‌شدی، سقط می‌شدی ولی الان با دارویی که به تازگی ساخته شده است و در مرحله‌ی آزمایش است، یعنی کورتیزول، خوب می‌شوی.

مرد هم خوشحال و شاد و خندان به خانه برگشت و دوباره رفت سر کار. ولی استفاده‌ی زیاد از داروی کورتیزول، مرد را روانی کرده بود. حرف‌های بی‌ربط می‌زد و کارهای بی‌ربط می‌کرد. با این که توی بیمارستان به او گفتند که این دارو ممکن است عوارض جانبی (بد نیست بدانید که پس از حمله‌ی آمریکا به عراق، به بهانه‌ی دروغین و واهی خلع سلاح هسته‌ای عراق، وقتی چند صد هزار نفر از مردم عادی عراق لت و پار شدند، آمریکا گفت این تلفات کوچک (!)، جزو عوارض جانبی جنگ است!) داشته باشد، اگر با عارضه‌ای روبه‌رو شدی، بیا بگو، ولی مرد چون می‌ترسید مدرسه بفهمد که او خوب نشده است و اخراجش کنند برای همین دوبله سوبله دارو مصرف می‌کرد و حرف‌ها و کارهای بی‌ربطش هم دوبله سوبله می‌شد. این همه زِر زدم ولی هنوز حرف اصلی‌ام مانده است. اگر خواستید نسخه‌ی دوبله شده و پنج‌ششم (!) فیلم را ببینید‌‌:

https://www.aparat.com/v/Laf6Y
حرف اصلی‌ام:

تنها جایی از فیلم که تحسین بنده را برانگیخت، جایی بود که «پدر» به خاطر عوارض جانبی دارو، روانی شده بود و داشت به پسرش، زور می‌گفت. توی یکی از این صحنه‌ها، نحوه‌ی تصویربرداری و تاکید روی سایه‌ها برای بنده خیلی جالب بود. سایه‌ی پدر در این صحنه‌ها، از روی عمد، مافوق سایه‌ی مادر و پسر بود. مادر، ریزه میز و کمرباریک بود ولی نه این قدرها که سایه‌اش در کنار سایه‌ی مرد، این‌قدر کوچک باشد. پدر، قد بلند و رعنا بود ولی نه این قدرها که سایه‌اش در کنار سایه‌ی زن، این‌قدر غول‌آسا باشد. یکی از پوسترهای فیلم هم، تصویری از این سکانس پر از سایه است. این نشان می‌دهد که سازندگان فیلم، نور را به عمد جوری میزان کرده بودند، سایه‌ها معنای اتّفاقاتی که دارند در فیلم می‌افتند را بهتر به ذهن مخاطب تداعی کنند.

این سایه‌ها مرا به یاد غزلی از صائب تبریزی انداختند که فقط چند کلمه‌ای از آن را در پس ذهنم داشتم. غزلی که با این بیت شروع می‌شود:

سايه تا افتاد ازان شمشاد بالا بر زمين

آسمان رنگ قيامت ريخت گويا بر زمين

و بیت‌های سنگین و زیبایی دارد که روی هر کدام باید ساعت‌ها فکر کرد. مانند این دو بیت:

بر سر ما خاکساران سايه کردن عيب نيست

کآيه رحمت شود نازل ز بالا بر زمين

خاکساری از سرافرازان عالم عيب نيست

می‌نشيند آفتاب عالم آرا بر زمين

لُب کلام:

در فارسی، وقتی کسی دستش به دم گاوی بند می‌شود و ما را تحویل نمی‌گیرد می‌گوییم سایه‌ی فلانی سنگین شده است که جز در مقام استعاره، حرف کاملاً بی‌ربطی است. سنگینی سایه‌ها شاید در هر جایی کاربرد داشته باشد، به جز این‌جور جا. به عنوان مثال الان سایه‌ی مرغ نزدیک به صد هزار تومانی، خیلی بیشتر بر سر مردم سنگینی می‌کند تا چیزهای بی‌اهمیتی مثل این‌ها و یا سایه‌ی حماقت‌ها و تصمیم‌های احمقانه‌ی آن مسئول بی‌لیاقت و حرّافی که «اِ» را از «بِ» و «?» را از «گوشت کوبیده» تشخیص نمی‌دهد و حرفش با عملش نمی‌خواند، خیلی بیشتر بر سر مردم سنگینی می‌کند تا چیزهای بی‌اهمیتی مثل این چیزها!

شش یادداشتی که از شنبه تا پنج‎شنبه‌ی هفته‌ای که گذشت منتشر کردم:
https://vrgl.ir/3IJv0
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%DA%A9%D9%88%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DA%86%D9%91%DA%AF%DB%8C-e6q2chgslo8d
https://vrgl.ir/YUHAA
https://vrgl.ir/DFNIc
https://vrgl.ir/QF5wl
https://vrgl.ir/OXBTD
حُسن ختام: به نقل از کتاب «کتاب هجوم سایه ها» اثر «ویکتوریا شواب»

ببین، همه، طوری در مورد ناشناخته‌ها حرف می‌زنند که انگار چیزی واقعاً ترسناک است، اما این شناخته‌شده‌ها هستند که همیشه مرا به زحمت انداخته‌اند. سنگین‌اند، مانند صخره دورت را می‌گیرند، تا این که به دیوار و سقف و سلول تبدیل می‌شوند.

می‌خوایم توجه‌تون رو به یک چالش ناخواسته جلب کنیم: «چالش یک روز جای من»

این چالش جدید ویرگول که مانند آن چالش «از پریود بگو» دارد ما را از همه طرف سوراخ می‌کند، بیخودترین چالش ویرگول از زمان تاسیس تا امروز است. هیچ کس نمی‌تواند حتی یک ثانیه، به جای کسی باشد، چه برسد به یک روز! ای کاش جمع می‌کردید این بساط مسخره‌تان را. وقتی نحوه‌ی کسب درآمد «ایزی ‎لایف» و «ویرگول» را می‌‎بینم، با تمام وجود می‌گویم: «صد رحمت به نحوه‌ی کاسبی و کسب درآمد فاحشه‌ها!» الان سایه‌ی چالش‌های آبکیِ "ایزی‌ لایف" دارد بر روی کاربران ویرگول، سنگینی می‌کند! و شاید حتی سایه‌ی خودم!!!!!

فیلمسینماشعرویرگولدیجیتال مارکتینگ
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید