ویرگول
ورودثبت نام
Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

از خودِ من و خودِ خودتان چه خبر؟!

مقدمه:

این یادداشت تقدیم می‌شود به دوست عزیزم آقای علی دادخواه و پویش ایشان.

https://vrgl.ir/iwa1m
دلنوشته:

من!

آری من،

گمشده‌ام!

در میان

کسانی که

(دوست یا دشمن)

از من خواستند

کسی باشم

که آن‌ها

یعنی: خودشان

می‌خواهند!

حال آن‌که

آن‌ها

یعنی: خودشان

هم

هر کسی بودند،

به جز: خودشان!

و دیگر

مدت‌هاست

نمی‌دانم

آن خودِ بینوایم

که می‌خواستم

و قرار بود

او باشم

اصلاً کیست

و اکنون

کجاست؟!

ای کسانی که

خودتان هم

مانند من

دیگر

چندان

خودتان نیستید!

از

خودِ من

و

خودِ خودتان

چه خبر؟!

آیا

خبری دارید؟!

ای کاش

صادقانه

جواب بدهید: نه!

بیایید

جعبه‌ی سفید

وجدان‌هایمان را

بگردیم،

شاید آنجا باشند!

شاید!

درازکش در بستر، در انتظار خوابی که بالاخره از راه برسد: ساعت دو و چهار دقیقۀ بامداد سی و یکم شهریور ۱۴۰۲
درازکش در بستر، در انتظار خوابی که بالاخره از راه برسد: ساعت دو و چهار دقیقۀ بامداد سی و یکم شهریور ۱۴۰۲
وای!

لیک در آینه می‌بینم که، وای

سایه‌ای هم زآنچه بودم نیستم

فروغ فرخزاد

https://www.aparat.com/v/GoaQd
یادداشت پیشین:
https://vrgl.ir/7kL5P
حُسن ختام:

یک‌‎بار، عکسی نیم‌رُخ و با ماسک از خودم گذاشتم و قضاوت‎‌هایی شدم که به پشیمانی‌‌ام انجامید. پس چرا این کار را این بار کامل‎‌تر تکرار کرد‎ی؟ آیا از قضاوت شدن و پشیمانی بیشتر لذّت می‌‎بری؟ خیر! می‌خواستم حس متن و حال و هوای پُشت پرده‌اش، بهتر به شما منتقل شود. همین.

پویش بازگشت به ویرگولویرگولنوشتننویسندگیدلنوشته
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید