گاهی در مورد یک نفر،آنقدر حرفهای گوناگون می شنویم که شناخت واقعی آن فرد یا غیر ممکن می شود یا فرد را طوری در ذهنمان شکل می دهیم که با واقعیت خیلی توفیر دارد.به طوری که اگر روزی با خودش روبرو شویم و او را آن طور که هست بشناسیم بایستی به او بگوییم که:«باور نمیکنم این تو خود تویی!»
گاهی رسانه ها یک خبر یا یک واقعه را اینقدر کم و زیاد و چپ و راست می کنند که اصل خبر و واقعه گم می شود.آنچه ما برداشت می کنیم کیلومترها با آنچه واقعاً هست فاصله دارد.تا آنجا که اگر روزی بر اثر یک اتفاق نسبت به اصل آن خبر یا واقعه آگاهی پیدا کنیم،از تعجب شاخ در می آوریم.
امروزه اگر پای خبر یا واقعه ای به شبکه های مجازی باز شود.چون همه کپی کننده خبر هستند و هیچ کس در این میان به تحقیق در مورد صحت و سقم خبر نمی پردازد که هیچ،گاهی آن را جوری که دوست دارد،کپی می کند نه آن طور که به دستش رسیده،بنابراین آنچه در نهایت نصیب خواننده یا شنونده می شود،از زمین تا آسمان با واقعیت فاصله دارد.
حتماً تاکنون دو اثر معروف«دختری با گوشواره مرواید»و«مونالیز»را دیده اید.اینقدر از روی این دو اثر آثار مشابه مضحک کپی شده که پس از مشاهده آنها دیگر نمی توان آن حس اولیه را نسبت به اثرهای اصلی داشت.در مورد اخبار و وقایع همین طور است گاهی اینقدر حرفهای ضد و نقیض در مورد آنها می خوانیم و می شنویم که دیگر قادر نسیتیم اصل خبر و واقعه را آن طور که واقعاً هست،دریابیم.
لطفاً خودتان را محک بزنید.به تصاویر زیر نگاه کنید.پس از نگاه کردن به تصاویر مشابه تمسخرآمیز،تصاویر اصلی را مشاهده کنید.با اینکه چشمتان بر روی اصل اثر است،تصاویر مضحکی که در ذهنتان ریشه دوانیده اند،شما را رها نمی کنند تا اصل را آن طور که هست،درک کنید.
نام اثر هنری اوّل:دختری با گوشواره مروارید اثر مشهور یوهانس فرمیر:
آثار مشابه تمسخرآمیز:
اصل اثر:
نام اثر هنری دوم:مونالیزا(لبخند ژوکوند) اثر بسیار معروف لئوناردو دا وینچی:
آثار مشابه تمسخرآمیز:
اصل اثر:
مطلب قبلیم:
از شما دعوت می کنم،آخرین پستی که با هشتگ«حال خوبتو با من تقسیم کن»منتشر شده رو بخونید:
حُسن ختام:اسم مطلب رو از این آهنگ گرفته بودم.گفتم خودش رو بیام یه وقت نامردی نباشه: