چند روزی بود که متوجه کاهش پست های«حال خوبتو با من تقسیم کن»شده بودم. تا اینکه تعداد پست ها از بالای پانصد رسید به زیر پانصد. یک بررسی میدانی نشان داد که حتی از تعداد لایک برخی از پست های حاضر در مسابقه و خودم، یکی کم شده است. هی با خودم کلنجار می روم که خدایا چه کسی در حال ترکِ ویرگول است؟! رفتم و در فهرست کسانی که دنبال می کردم گشتم: دیدم که یک نفر کم شده است. با کمی تحقیق متوجه شدم که ای بابا«محمدرضا»حساب کاربری خود را پاک کرده و رفته است.
محمدرضا از دوستان انگشت شماری بود که تقریباً تمام پست های مرا خواند و برای آنها نظر نوشت. بنابراین رفتن او برای بنده که یک مخاطب خوب را از دست دادم، خیلی سخت است. خیلی.
محمدرضا با این که سن زیادی نداشت به معرفت خوبی دست پیدا کرده بود. او وقتی ناراحتی مرا دیده بود، تا نیمه شب بیدار مانده بود تا برای خوب شدن حال دوستش مطلبی بنویسید و موفق هم شد. خدا می داند که وقتی محبّت او را دیدم دچار چه شور و شعفی شدم.
محمدرضا گفته بود که ویرگول را به خاطر مشکلاتش ترک می کنم. ولی من و آذرخش و دوستان دیگر اصرار کردیم که نرو و بمان. مدتی هم ماند و پست های خوبی هم برای تکثیر حال خوبش با ما نوشت ولی نمی دانم چه شد که به یکباره و بی خداحافظی، حساب کاربری اش را پاک و تمام پست هایی که برای خوب کردن حال ما نوشته بود را حذف کرد و رفت.
مگر می شود؟! یعنی محمدرضا نمی دانست با این کارش چقدر ما را ناراحت می کند. آن هم او که آنقدر مهربان بود و نمی توانست ناراحتی کسی را تحمّل کند.
مطمئنم او می داند که من چقدر از رفتنش ناراحت هستم. آنچه که باعث شد این پست را منتشر کنم نیز اندوه شدید ناشی از رفتن او بود. امیدوارم این پست را بخواند و هر چه زودتر به جمع ما برگردد.
از آذرخش جان هم که چندی پیش محمدرضا را به صورت حضوری دیده بود،می خواهم که اگر شماره تلفنی از او دارد، به او خبر بدهد و بگوید که دست انداز و سایر دوستان او در ویرگول چقدر از رفتنش ناراحت و دلخور هستند.
دو مطلب قبلیم:
حُسن ختام:
مطلب بعدیم: