Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۲ دقیقه·۷ سال پیش

خاطره بازی!(قسمت دوّم:سبیلوی غیرمترقبه!)

چند سال پیش زمانی که اتوبوس های بنز 302 با اون ظاهر نجیبشون داشتند آخرین سفرهای بین شهریشون رو می رفتند.رفتم تا برای یزد(شهر آبا و اجدادیمون)بلیط بگیرم.تعطیلات عید بود و رفتن ما به یزد خیلی یهویی و برنامه ریزی نشده پیش آمد.بلیط اتوبوس های جدید مثل مان و اسکانیا و ولوو که تازه داشتند روی بورس می افتادند گیرم نیومد و بالاخره با زور تونستم یک بلیط اتوبوس بنز بگیرم.وقتی برای سوار شدن رفتیم. راننده که وارد اتوبوس شد به همسرم گفتم:«این سفر از اون سفرهای پر دردسره،با این راننده باید از کرج تا خود یزد سر سیگار نکشیدن داخل اتوبوس و کم کردن سرعت و کم کردن صدای ضبط و... جر و بحث کنیم!» او هم وقتی چشمش افتاد به راننده که مردی چاق،هیکلی با ابروها و سبیلهایی با پهنای باند فوق العاده،حرفم را قبول کرد.

اتوبوس حرکت کرد.تا عوارضی قم نه ضبطی روشن شد و نه سیگاری کشیده شد.وقتی راننده پیاده شد به همسرم گفتم:«رفت که سیگار بگیره.»وقتی برگشت چند تا بسته پفک دستش دیدیم.به همسرم گفتم اینها رو احتمالا برای بچه هاش خریده،انگار توی یزد پفک پیدا نمی شه.قبل از اینکه شروع به رانندگی کند یکی از پفک ها را باز کرد و یک دونه پفک در آورد و از لای سبیلهاش به آرامی داد تو.پفک خیلی به سبیلش می آمد!رنگ نارنجی پفک به رنگ مشکی سبیلش بیشتر!دنده را عوض کرد و راه افتاد.

در طی راه تا صبح موقع نماز هر چند یک دقیقه یکبار یک پفک از لای سبیلش می داد تو و به آرامی آن را مک می زد تا دیرتر تمام شود و خیلی محتاطانه که هیچ جور به قیافه اش نمی خورد رانندگی کرد.حتی یک سیگار هم نکشید.ظبط هم نمی دانم خراب بود یا نه ولی اصلاً روشن نکرد.خدایا مگه همچون چیزی ممکنه؟!

تا اینجا به اشتباه خودمان برای پیش داوری در مورد او پی برده بودیم.ولی وقتی این پی بردن بیشتر شد که اتوبوس دو سه کیلومتر مانده به یزد خراب شد.بنده خدا پیاده شد و تمام رخت و لباسش را به خاک و روغن کشید تا اتوبوس را هر جوری که هست راه بیندازد ولی نشد که نشد.دست آخر سرش را انداخت پایین و با روی خوش-نه قلدرانه و حق به جانب-از تک تک مسافرها عذرخواهی کرد و اینقدر شرمنده ام،شرمنده ام کرد که هیچ یک ازمسافرها به خودشان اجازه ندادند غر بزنند یا به او سخت بگیرند.

خاطره بازی!(قسمت اوّل:اولین و آخرین دیکته شبی که گفتم!)


اگر دلتون خواست به مطلب طنز و نطنز قبلی حقیر هم سری بزنید:

https://virgool.io/@J-M-S/%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%87-%C2%AB%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AB%D9%86%D8%A7%D8%A1%C2%BB-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87-b7efqgbgqfms




خاطرهخاطره بازیطنز
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید