أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا(آیه45سوره فرقان)
آيا به (قدرت) پروردگارت نمىنگرى كه چگونه سايه را گسترده است؟و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد.سپس خورشيد را دليل و نمايانگر آن قرار داديم.
آقای الهی قمشه ای در صفحه ی 529 کتاب«سیصد و شصت و پنج روز در صحبت قرآن»در زیر این آیه چنین نوشته است:
خداوند سایه را نشان و دلیل و هادی به سوی آفتاب قرار داده است که اگر آفتابی نبود سایه را نیز وجودی داده نمی شد.
سایه خود نشان آن است که نوری هست و آنچه می رود و می آید نشان چیزی است که ثابت و بی حرکت است.
سایه از خود وجودی ندارد و اگر سخنی می گوید از لبهای نور بیان می کند.
سایه سخنگو به لب آفتاب
زنده شده ریگ به تسبیح ِ آب
سایه گَزیده لب خورشید را
شانه زده باد سرِ بید را
نظامی،مخزن الاسرار
چنانچه به عبارت کلیدی«آنچه می رود و می آید نشان چیزی است که ثابت و بی حرکت است.»در کلام گرانمایه ی جناب قمشه ای عزیز دقت کنیم،پی خواهیم برد که این اصل یا قانون در تمام پدیده ها جریان دارد.
آبی که در رود روان است،نوای خوشش را مدیون سنگ های ریز و درشت کف رودخانه است که ثابت و بی حرکت،او را در نواختن این سمفونی زیبا و گوش نواز یاری می کنند.
ما انسانها نیز همچون سایر پدیده های هستی بی نشان نیستیم.ما انسانها که می رویم و می آییم نشان از خدایی داریم که بر عرش عالم،ثابت و بی حرکت نشسته و ما را فرمانروایی می کند.همان گونه که سایه از خود وجودی ندارد،ما نیز از خود وجودی نداشتیم اگر نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی(آیه 29سوره ی حجر)رخ نداده بود.