چند روز پیش عزیزی که به یقین حتی از پدر و مادرم که مرا بزرگ کردهاند هم مرا بیشتر میشناسد و با حالات روحی و ذوقیام، به خوبی آشنا است، پرسید: "دربارهی خجالت شاخهای (crown shyness) چیزی میدانی؟" گفتم: "هیچی نمیدانم." برایم توضیح داد که تصاویر عجیبی از درختان وجود دارد که نشان میدهد که انگار آنها از اینکه شاخههایشان به شاخهی درختهای کنارشان بخورد، خجالت میکشند. بعد هم عکسهایی را نشانم داد.
باور کنید یا نکنید بعد از دیدن عکسها، از معرفت شاخهها، سخت خجالت کشیدم. خجالت برای اینکه فهم درختانی که نباتشان مینامند از بندهای که انسانم و حتی اشرف مخلوقاتم مینامند، بسیار بیشتر بود. بنده گاهی برای حدّ و حدود دیگران، ارزشی قائل نشدم و به حریم خصوصی آنها تجاوز کردم ولی درختانی هستند که برای درختان دیگر حدّ و حدودی قائل هستند و مراقب هستند که به حریم خصوصی آنها تجاوز نکنند. خدایا توبه. به قول اسمش را نبر: "همه باید توبه کنند، توبه که چیز بدی نیست!"
تصاویر زیبایی از پدیدهی خجالت شاخهای (crown shyness):
یادداشت مرتبط:
دو یادداشت پیشین:
برای دستیابی به لینک آخرین و تنها دستهبندی نوشتههای دستانداز، میتوانید به این یادداشت مراجعه کنید.
اگر دوست داری بنویسی ولی نمیدونی چی بنویسی، یه سری به پُست پایاننامهی دستانداز! (آخرین گاهنامه) بزن!
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام: آهنگ "درخت" از "کامران رسولزاده"