ویرگول
ورودثبت نام
Dast Andaz
Dast Andaz«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

کَرگَدَس!

پرده‌ی اول: وصلت شوم

[صحنه: دشت خشک، ماه سرخ در آسمان. کرکس از آسمان پایین می‌آید. کرگدن در غباری از کوبش پا ظاهر می‌شود.]

کرکس:
ما دو مرگیم؛ یکی از آسمان، یکی از زمین.
من از لاشه‌ها سیراب می‌شوم، زمین از تو ویران.
اگر خونمان را بیامیزیم، فرزندی خواهیم زاد که آسمان و زمین را یک‌جا ببلعد.

کرگدن:
(غرش‌کنان)
آری! پیمانی شوم ببندیم.
او هیولای جهان خواهد شد.
نه رحم خواهد شناخت و نه مهار.

[هردو سرود تاریکی می‌خوانند. حیوانات دورادور می‌نگرند و می‌لرزند.]

پرده‌ی دوم: تولد کرگدس

[صحنه: طوفانی مهیب، زمین می‌لرزد. کرکس و کرگدن گرد هم آمده‌اند.]

راوی:
در میان رعد و برق، شکاف زمین گشوده شد.
از تاریکی برآمد موجودی:
سری چون کرکس، بدنی چون کرگدن،
چشمانی سرخ، شاخی مرگ‌بار.

کرگدس:
(نعره‌ای سهمگین)
من زاده‌ی تاریکی‌ام!
نه زمین مرا می‌خواهد، نه آسمان؛
خون، تنها میراث من است.

کرکس:
این است فرزند ما، وارث مرگ!

کرگدن:
از این پس، جهان به لرزه درخواهد آمد و یک روز خوش نخواهد دید.

پرده‌ی سوم: خونخواری

[صحنه: جویبار شفاف، گلهٔ آهوان در حال نوشیدن آب. ناگهان سایهٔ کرگدس بر سرشان می‌افتد.]

آهو:
(وحشت‌زده)
این چیست که بر ما فرود آمده؟ نه پرنده است، نه جانور زمین!

کرگدس:
(خنده‌ای مرگ‌بار)
من نیامده‌ام برای سیر شدن؛
من آمده‌ام برای چشیدن خون شما و هرگز سیراب نخواهم شد.

[او بر آهوان می‌تازد؛ شاخ و منقار، پیکرها را می‌درد. جویبار سرخ می‌شود. پرندگان خاموش می‌شوند.]

راوی:
و چنین بود که هیچ حیوانی دیگر به صلح نخوابید.
سایه‌ی مرگ بر هر برگ و هر شاخه افتاد.

پرده‌ی چهارم: انتقام نافرجام

[صحنه: میدان جنگل. شیر پیر، با یالی سپید، در برابر کرگدس می‌ایستد.]

شیر پیر:
ای هیولای بی‌ریشه!
امروز پایان توست.
من به جای همهٔ جنگل بر تو می‌شورم.

کرگدس:
(نعره‌کنان)
تو چیزی جز استخوانی فرسوده نیستی!

[نبرد آغاز می‌شود. چنگال شیر بر صورت کرگدس زخم می‌زند. کرگدس خونین و ضعیف می‌شود.]

راوی:
برای نخستین بار، امید در دل حیوانات جوانه زد.

[ناگهان کرکس از آسمان فرود می‌آید، بال‌های سیاه بر شیر می‌گسترد. کرگدن از زمین تاخت می‌کند و شیر را واژگون می‌سازد.]

کرکس:
فرزند ما شکست‌ناپذیر است!

کرگدن:
تا ما هستیم و حمایت ما، هیچ دمی او را خاموش نخواهد کرد!

[شیر پیر خون‌آلود بر زمین می‌افتد. حیوانات فریاد اندوه سر می‌دهند. کرگدس بر پیکر زخمی شیر ایستاده و غرور می‌فروشد.]

پرده‌ی پنجم: خونخواهی

[صحنه: سپیده‌دم. شیر جوان، فرزند شیر پیر، بر فراز تپه ظاهر می‌شود. چشمانش برق می‌زند.]

شیر جوان:
ای سفاک!
اگر راست می‌گویی، بی‌پشتیبان بیا.
با غرورت بیا، و بگذار جنگل ببیند که چه کسی سزاوار ماندگاری است.

کرگدس:
(خشمگین)
نیازی به حامی ندارم!
خود برای خود کافی‌ام!

[کرکس و کرگدن هشدار می‌دهند، اما او تنها به میدان می‌آید. شیر جوان، دام‌ها و گودالی در راه نهاده است.]

راوی:
کرگدس تاخت،
زمین دهان گشود،
او در دام افتاد.

[شیر جوان بر پشتش جست، بال‌هایش را درید، دندان در گردنش فرو برد. کرکس و کرگدن یورش آوردند اما حیوانات جنگل با سنگ و چنگ عقبشان زدند.]

کرگدس:
(نعره‌ی آخرین)
من… جاودان… خواهم بود…

[با فریادی مهیب فرو می‌افتد. سکوت. سپس پرندگان آواز سر می‌دهند.]

شیر جوان:
این جنگل از آنِ ماست.
نه ملک کرکس،
نه میدان کرگدن،
نه قربانگاه کرگدس.
از امروز، زندگی بازمی‌گردد.

[حیوانات شادی می‌کنند. آفتاب می‌تابد. پرده فرود می‌آید.]

پ.ن:

  • حیوانات این نمایشنامه همه استعاره هستند:

کرکس: آمریکا

کرگدن: اروپا

کرگدس: اسرائیل

آهوان: مردم فلسطین

شیر پیر: ایرانِ زخمی امروز

شیر جوان: ایرانِ قوی فردا

  • هنوز هم امکان هشتگ زدن وجود ندارد و هشتگ‌ها را خود ویرگول زده است.

یادداشت پیشین:

https://vrgl.ir/aBHUj

زمیننوشیدن آبشیربر
۲۹
۱۳
Dast Andaz
Dast Andaz
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید