من باب ریاست جمهور(!):
قانون یک:
اظهار عبارت "علی برکت الله" برای تمامی روسای جمهور در اقصا نقاط جهان ممنوع است! هر رییس جمهور در ابتدای انتصاب خود، باید تعهدنامه ای در این زمینه امضا کرده و درصورتی که به تعهد خود در این زمینه پایبند نباشد، باید علی برکت الله گویان، او را به کانال سوئز هدایت کنند!
قانون دو:
هر یک از روسای جمهور، در هرکجای دنیا، نباید به جز ریاست و اداره ی امور مملکت به شغل دیگری علاقه مند باشند، مثلا فردی که کاندیدای ریاست جمهوری میشود نمی تواند همزمان با شرکت در انتخابات، به مشاغل کلید سازی(!)، دلّاکی، رمالّی و ... روی آورده و از آنها نیز برای بهبود وضعیت مملکت بهره ببرد.
در صورت ارتکاب این تخلفات، رییس جمهور خاطی موظف است تا پایان عمر نکبت بار خود، در دخمه ای ۲×۲ مشغول به انجام همان مشاغل مورد علاقه ی خود گشته و تا جان در بدن دارد، به کلید سازی و فالگیری و امثالهم بپردازند!
قانون سه:
رییس جمهور موظف است که در پایان دوره چهارساله ی ریاستش به صورت زنده و در مقابل دیدگان مردم اقدامات چهارساله خود را که در راستای ارتقای سطح معیشت مردم و بهبود وضعیت کشور صورت گرفته است، به صورت کامل(!) و جزء به جزء(!) بیان کند. *البته اجرای این قانون به این راحتی هام نیست!*
یعنی رییس جمهور نمی تواند حتی یک اپسیلون دروغ وارد حرف هایش کند، چون در اینصورت فرد غول پیکری که با چوب نیم سوخته پشت سر او ایستاده، این حق را دارد که با شنیدن هر حرف کذب و بی اساس توسط ریاست جمهور، آن چوب داغ را در هرجای رییس جمهور که لازم دانست، فرو کند!
قانون چهار:
استفاده از رنگ های شیمیایی و غیر شیمیایی برای رنگ کردن موها، محاسن و ... برای رییس جمهور ممنوع میباشد!
اگر رییس جمهوری در این زمینه تخلف کرد و از رنگ و لعاب های گوناگون برای زیباسازی خود استفاده کرد، همان فرد غول پیکر قانون قبل(!) این حق را دارد که قرمزترین رنگ موجود در بازار رنگ و لوازم آرایشی را برای موها و محاسن مبارک رییس جمهور به کار گرفته و او را به حسن(!) در سرزمین عجایب تبدیل کند!
من باب طراحی لوازم و اشیاء(!):
قانون یک:
چرا کلید هواکش برخی از سرویس های بهداشتی با کلید چراغ آنها یکسان است؟!!
طبیعتا نه قبل از ورود به سرویس بهداشتی نیازی به روشن کردن هواکش است و نه بعد از خروج نیازی به روشن ماندن چراغ!
هیچ طراح، معمار، مهندس و یا هر بنی بشر دیگری حق یکی کردن کلید هواکش با چراغ توالت را ندارد! متخلفان در این زمینه، محکوم به گذراندن روزی دوساعت(!) از اوقات خود در سرویس های بهداشتی طراحی شده توسط خودشان میباشند که در این دو ساعت همان یک کلید تعبیه شده که با یک تیر، دو نشان میزند مستلزم(!) به بسته بودن میباشد تا طراح خاطی از هردوی این نعمات گرانبها بی بهره بماند.
قانون دو:
تعبیه و قرار دادن هرگونه پایه برای هر گونه وسیله ای در منزل برای طراحان و سازندگان بِاَیَّ نَوَکانَه غدغن(!) میباشد!
گفتنی ست از آنجایی که ریشه و اساس شکل گیری این قانون کاملا نشات گرفته از خصومت شخصی و تصویب این قانون به جز انتقام شخصی هیچ هدف دیگری نداشته، ندارد و نخواهد داشت، طراح خاطی را به خود بنده واگذار کنید تا شخصا(!) با او برخورد کرده و روش های جایگزین را با لطایف الحیلی(!) به او بفهمانم!
لازم به ذکر است به موجب برخوردهای پیاپی انگشتان پای نامبرده(!) به این پایه و اون پایه _همانطور که در عکس فوق نیز مشاهده میفرمایید_، انگشتان کوچک پای راست و چپ از سایر انگشتان روی گردان شده و به فعالیت های مستقل خود مشغول گشته اند!
من باب سلامت و ورزش(!):
قانون یک:
فدراسیون فوتبال موظف است به جای صرف پولهای هنگفت بیت المال در جیب مبارک امثال کی روش و ویلموتس(!)، به مدت چهارسال هدایت تیم ملی را به اینجانب((!)sir Ali Ferguson) سپرده و با صرف رقمی سالیانه معادل نیمی از قرارداد کارلوس کی روش(!) و یک سوم از قرارداد مارک ویلموتس(!) در جیب بنده، شاهد افتخارآفرینی های پیاپی تیم ملی ایران در تورنمنت های جام جهانی، جام ملت های آسیا، جام ملت های آفریقا(!)، جام ملت های اروپا(!)، جام ملت های آمریکای جنوبی(!) و جام ملت های هر قاره ی دیگری(!) باشد.
درصورت سرپیچی از این قانون و سپردن هدایت تیم ملی به دست اجانب(!) و لَشاخِر(!)*، فدراسیون فوتبال موظف است همان مبلغ پیشنهادی بنده در بند قبلی را به صورت منظم و ماهیانه به حساب بانکی بنده(که شماره ی آن نزد مهدی تاج(!) نیز محفوظ است) واریز کرده تا دهان اینجانب بسته گشته و با خیالی آسوده و کمافیالسابق(!) شاهد شکست های غرورآفرین یوزهای ایرانی مقابل ابرقدرت های جهان بنشینم!
*لَشاخِر: ج لاشخور، لاشخورها!
منبع: فرهنگ جوجه تیغی(!)
قانون دو:
لعنت خدا و رسولش(!) بر تمام مربیان والیبالی که هنگام تمرین، توپ را به بدترین شکل ممکن و عقب تر از ارتفاع پرش بازیکن ارسال میکنند!
از آنجایی که اینگونه ارسال توپ توسط مربیان ملعون میتواند تبعات سنگینی همچون شکستن تک تک انگشتان دست بازیکن را به ارمغان بیاورد، مربی خاطی مستلزم است به ازای شکسته شدن هریک از انگشتان بازیکن بخت برگشته(!)، همان انگشت خود را زیر ساطور(!) والیبالیست قرار داده و شاهد قطع شدن آن بنشیند!
*امید است که اجرای این قانون، سبب التیام درد بازیکن و موجب عبرت مربیان آینده گردیده تا در هر دو بخش مربی و بازیکن تعادلی مثال زدنی ایجاد شود!*
گفتنی ست این قانون نیز صرفا جهت انتقام(!) و به موجب خصومت شخصی(!) اینجانب با مربیان بیحواس والیبال تدوین و تصویب گردیده است!
دست راست: دو شکسته(!) + یک دررفته(!) دست چپ: سه شکسته(!) + یک دررفته(!) مجموع: پنج شکسته(معادل یک دست کامل(!)) + دو دررفته(!)
پی نوشت(!):
• با خواندن این مطلب متوجه این موضوع شدید که متاسفانه جوجه تیغی(!) یک انگشت سالم در دست و پایش موجود نیست.
• برای اولین بار از زمان حضورم در ویرگول، تصویر برخی از قطعاتم(!) رو منتشر کردم.
• محض اطلاع علیمو(!)ی عزیز که به راستی یکی از مطالبه گران سرسخت در زمینه افشای تصویر حقیقی اینجانب بوده، هست و خواهد بود باید عرض کنم که با اتصال قطعات(!) منتشر شده در این مطلب و قطعات(!) و اجزای مختلفی که در آینده ی نزدیک و به شرط حیات آنها را منتشر خواهم کرد، میتواند یک جوجه تیغی تروتمیز سرهم کرده و به صورت یک پازل(!) در معرض دید عموم قرار دهد:)))
این مطلب پیرو ماهنامه ی دست انداز (شماره ی ۱۴) منتشر گردیده است!
حسن ختام:
مطلب قبلیم:
خلاص!