به همین سادگی!:
چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت 11 صبح روزهای یکشنبه جان میسپردند. این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت.این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.
کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت 11 صبح روزهای یکشنبه جان می سپرد.به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم گرفتند تا در اولین یکشنبه ماه، چند دقیقه قبل از ساعت 11 در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.
در محل و ساعت موعود، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده ودو دقیقه به ساعت 11 مانده بود که «پوکی جانسون» نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات را از پریز برق درآورد و دو شاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد!
مرگ همینقدر ساده و نزدیک است!
هراسی از مرگ نیست، اگر درست زندگی کنیم!
اگر حال خوبمون رو با هم تقسیم کرده باشیم و از این دو روز زندگی نهایت بهره رو برده باشیم، باز هم مرگ برامون ترسناک و دلهره آوره؟!!
امام حسین علیه السلام می فرماید: صبور باشید ای بزرگ زادگان! زیرا مرگ جز پلی که شما را از رنج و بدبختی به سوی بهشت و نعمت جاویدان عبور میدهد نیست، کدام یک از شما خوش ندارد که از زندانی به قصری برده شود؟!!
چند جمله ی آرامش بخش و زیبا درمورد مرگ!:
مرگ، پایان زندگی نیست؛ بلکه بخشی از زندگی است!
1_مرگ یک چالش است!
مرگ به ما میگوید که زمان را از دست ندهید.
مرگ به ما میگوید که همین الان به هم بگوییم که یکدیگر را دوست داریم!
2_مهم نیست یک انسان چگونه میمیرد!
مهم این است که او چگونه زندگی کند.
افرادی که عمیقا زندگی میکنند ترسی از مرگ ندارند.
پس زندگیات را زندگی کن، کارهایت را انجام بده
و سپس در آخر کلاهت را بردار!
3_من میخواهم بعد از مرگم به زندگی خود ادامه دهم!
و به همین دلیل است که از خداوند سپاسگزار هستم که این هدیه را به من داده است و میتوانم از آن برای توسعه خودم استفاده کنم و
آنچه در درونم وجود دارد را بیان کنم!
4_ این مرگ نیست که انسان باید از آن بترسد بلکه
باید از این بترسد که هرگز زندگی را آغاز نکند!
انسان تا زمانی که از مرگ بترسد نمیتواند چیزی را در اختیار داشته باشد.
پس من ترجیح میدهم مرگی با معنی داشته باشم
تا یک زندگی بدون معنی!
5_ مرگ همیشه در کنار ما حضور دارد پس نباید از مرگ ترسید.
در واقع مرگ مخالف زندگی نیست، بخشی از آن است
پس موضوع طول زندگی نیست، بلکه عمق زندگی است.
افرادی که عمیقا زندگی میکنند ترسی از مرگ ندارند!
6_ ﻭ ﻣﺮﮒ ﻣﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭ ﻣﺮﮒ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻔﺲ ﻧﮑﺸﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ!
ﻣﻦ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺑﯿﺸﻤﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩﺍﻡ ﮐﻪ
ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻓﺘﻨﺪ، ﺣﺮﻑ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ، ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪﻧﺪ
ﻭ ﺧﯿﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ
ﺷﻌﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ، ﻣﯽﮔﺮﯾﺴﺘﻨﺪ، ﻗﺮﺽ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ؛
ﻣﯽﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ!!!
7_ کسی چه میداند؟ اصلا مقصودتان چیست که آدم آخرش میمیرد؟
شاید انسان صد حس داشته باشد که در موقع مرگ
فقط پنج حس آشنا و معروفش از بین برود و نود و پنج حس دیگرش زنده بماند …
8_ مرگ جزء لاینفک زندگی ست!
ندای مرگ، ندای عشق است!
مرگ میتواند دلپذیر باشد اگر به شکلی مثبت پاسخ آن را دهیم.
اگر آن را به عنوان یکی از شکلهای جاودانه درخشان زندگی و تحول بپذیریم!
9_ مرگ احتمالا بهترین اختراع زندگی است چرا که عامل تغییر است! مثل هر چیز دیگری، مردن یک هنر است! مرگ راه حل همه مشکلات است!
مرگ کهنهها را دور میریزد تا جا برای تازهها باز شود،
زندگی همه انسانها را با یکدیگر برابر میکند،
مرگ آشکار میکند که کدام یک متشخصتر است!!!
10_ یک شاعر در بیست و یک سالگی می میرد! یک انقلابی یا یک ستاره راک در بیست و چهار سالگی!
اما بعد از گذشتن از آن سن فکر میکنی همه چیز روبراه است!
فکر می کنی توانسته ای از منحنی مـــرگ انسان بگذری و از تونل بیرون بیایی.(هاروکی موراکامی)
باور داشتن به اینکه " مرگ هرلحظه میتواند ما را با خود همراه کند! " به معنای یاس و ناامیدی نیست! مگه نشنیدید که سهراب میگفت:" تا شقایق هست زندگی باید کرد! "
جملات زیبا و تاثیرگذار درباره ی امید به زندگی علیرغم اعتقاد به مرگ!:
1_من هر روز صبح ساعت نه بیدار میشوم و روزنامه ی صبح را دستم میگیرم. بعد به صفحه اعلامیه های ترحیم آن نگاه میکنم. اگر اسمم آنجا نباشد، از جایم بلند میشوم!(بنجامین فرانکلین)
2_ ترس از مرگ ناشی از ترس از زندگی است. انسانی که به درستی زندگی میکند در هر لحظه آماده ی مردن است.(مارک تواین)
3_ همه ی ما مرگ را پذیرفته ایم؛ این زندگی است که آن را نپذیرفته ایم.(گراهام گرین)
4_ درست است که زندگی به هیچ نمی ارزد، اما ارزش هیچ چیزی هم به اندازه زندگی نیست!(آندره مالرو)
همه ی مردم جهان مطلع اند که روزی موعد مرگ آنها فرا میرسد ولی نمیدونم چرا بعضی از ما جوری زندگی میکنیم که انگار هیچ وقت نخواهیم مُرد!
هیچکس نمی تواند زمان دقیق مرگ را پیش بینی کند! شاید چند سال دیگر، شاید چند ماه دیگر، شاید چند هفته دیگر، شاید چند روز دیگر، شاید چند ساعت دیگر، شاید چند دقیقه دیگر، شاید چند ثانیه دیگر و شاید همین الان!
ناپایداری دنیا از دیدگاه خیام :
هر یک چندی یکی برآید که منم
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین برآید که منم!
خاکی که به زیر پای هر نادانی است
کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانی است
هر خشت که بر کنگرهٔ ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است!
ختم کلام:
این قافله ی عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد!
تا کی غم این خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوش دلی گذارم یا نه
در ده قدح باده که معلوم ام نیست
کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه!
خیام نیشابوری
حسن ختام:
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید
مرگ با خوشه انگور میآید به دهان
مرگ در حنجره سرخ – گلو میخواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان میچیند
مرگ گاهی ودکا مینوشد
گاه در سایه نشسته است به ما مینگرد
و همه میدانیم
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است
در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپرهای
صدا میشنویم!!!
سهراب سپهری
ترانه ی مرگ قو با صدای حبیب: