Jooje_tighi
Jooje_tighi
خواندن ۹ دقیقه·۵ سال پیش

مستر آجو جواب میده؛ اونم چه جوابی!

روزی روزگاری، در زمان های بسیار دور، در منطقه ای به نام ایران _ که یک جزیره ی کوچولو در غرب آفریقا بود! _ آجونامی چشم به جهان گشود!

آجو کوچولو از همان کودکی به راه اندازی استارتاپ های فرهنگی علاقه مند بود!
مستر آجو در دوران طفولیت!
مستر آجو در دوران طفولیت!


اما پدر و مادر وی، دائم به او گوشزد میکردند که ای آجوی بازیگوش! استارتاپ و این مسخره بازیا برای تو نون و آب نمیشه. بیا برو یه کاری یاد بگیر که فرداروز شرمنده اهل و عیال نباشی!

اما آجو خوشگله(!) همیشه به ابالآجو و ام‌الآجو تاکید میکرد که: " آدم باس آینده نِگر باشِد! "

سالها گذشت و بالاخره آجو کوچولوی گوگولی مگولی قصه ی ما که حالا دیگه واسه خودش مستر آجو(!)یی شده بود، به هر زور و زحمتی که بود، تونست استارتاپ خودش رو تاسیس کنه و به رویاهای بچگیش رنگ واقعیت ببخشه.

اگه گفتید اسم اون رو چی گذاشت؟!!
آفرین! درسته! گذاشت گوریل!
آرم سایت گوریل رو هم این شکلی طراحی کرد!
استارتاپ گوریل(!) در بدو تاسیس!
استارتاپ گوریل(!) در بدو تاسیس!


شعار گوریل(!) هم این بود: گوریل، جایی برای نوشتن!همون طور که انتظار میرفت، لبخند گیرا و لایک اولیه ی گوریل، کاربران بسیاری رو به این سایت فرهنگی سرازیر کرد؛ تاجایی که وفور این کاربران و افزایش بی رویه(!) ی آنها باعث گریپاژ کردن به آبادی عزیز گشت و الان نزدیک به پنج ماه است که خبر موثقی از وضعیت و حال عمومی وی در دسترس نیست!

البته دراین بین اخباری که از منابع نزدیک او به گوش میرسد، حاکی از آن است که شمارش این حجم عظیم از کاربران ورودی به گوریل و فالو کردن تک تک آنها موجب بروز سندرومی نادر به نام سندروم ۳۹۳۰۴ (39304 sandrom) در نامبرده گردیده است!

دراین سندروم، شمارنده ی فرد بیمار اتصالی کرده و او نمی تواند از این عدد جلوتر برود، فقط هر دو دقیقه یکبار از جایش بلند شده، چند بار پشت سر هم ۳۹۳۰۴ را تکرار کرده و دوباره می نشیند!!!

گفتنی ست در این سندروم، سیمهای فرد مبتلا به حدی اتصالی میکند که در آخر، بدون آگاهی بستگان و نزدیکان و درحالیکه ۳۹۳۰۴ گویان، به طرف نقطه ای نامعلوم میرود، در افق محو میشود!

به آبادی عزیز، مبتلا به سندروم ۳۹۳۰۴!
به آبادی عزیز، مبتلا به سندروم ۳۹۳۰۴!


از همین تریبون، برای این کاربر عزیز گوریل(!) سلامتی عاجل را از درگاه خداوند متعال خواستارم!

بله، عرض میکردم! سیل عظیمی از کاربران وارد گوریل شده و مطالب مختلف و متنوعی را در آن می منتشریدند!

حالا دیگر مستر آجو(!) ی گوگولی مگولی ما که دیگر آنقدرها هم گوگولی مگولی نبود و سبیل هایش درآمده بود، به آرزوی دوران فنچی اش رسیده بود و استارتاپی با n هزار کاربر را روی جزایر لانگرهانس خود می چرخاند!
تصور اینجانب از چهره ی دلربای مسترآجو(!)
تصور اینجانب از چهره ی دلربای مسترآجو(!)


و همانطور که انتظار میرفت، گوریل که حالا دیگر آن گوریل(!) خاکی و خودمونی سابق نبود، از داشتن این همه کاربر فعال و کاردرست به خود می‌بالید!

چهره ی گوریل(!) پس از وفور بی رویه ی کاربران و رونق بی سابقه ی استارتاپ!
چهره ی گوریل(!) پس از وفور بی رویه ی کاربران و رونق بی سابقه ی استارتاپ!


القصه، روزها از پی هم می آمدند و میرفتند و روز به روز بر رونق گوریل(!) افزوده میشد. در این بین کاربران کاردرست و محبوبی به نام های گردش به راست(!) و صاعقه عزیزی(!) و حجت خصوصی(!) و ... که از اعضای محبوب گوریل به شمار میرفتند، نیز به انتشار مطالب به درد بخور و ارزشمند خود مشغول بودند!

همین موضوع موجب بروز مشکلات متنوعی برای مستر آجو شد و به دلایل مشخص و گوناگونی که در این مقال نمیگنجد، دیگر عنان گوریل(!) از جزایر لانگرهانس پُرتوان او خارج شده و این کاربران گرانقدر و با دانش گوریل بودند که این وبلاگ را روی گوشه ی سمت چپ کیسه صفرای خود میگرداندند!

مستر آجو که از این قضیه به شدت عصبانی و خط خطی(!) شده بود، برای نشان دادن خشم خود به اعضای بخت برگشته ی گوریل(!)، تصمیماتی جدی مبنی بر گوشمالی کاربران خود گرفت تا به نوعی به آنها بفهماند که پای خود را از گلیم خود درازتر نکنند!!!

چهره ی گوریل پس از محبوبیت برخی کاربران!
چهره ی گوریل پس از محبوبیت برخی کاربران!


آبجوی بدجنس قصه ی ما (ببخشید! آبجو نه! آجو!) تصمیمات شومی در سر میپرورانید. او میخواست با طراحی موانع ریز و درشت جلوی پای کاربران، به آنها بفهماند که رییس اصلی گوریل(!) خودش هست ولاغیر!

پس تصمیم به ایجاد تغییرات گسترده در ساختار گوریل(!) گرفت، به طوری که پس از آن تحولات، دیگر آن گوریل لبخند زن و لایک به دست که در ابتدای کار موجب فریب و ربودن دلهای کاربران جدید و قدیم می گشت، دیگر این شکلی شده بود!

چهره ی گوریل در آپدیت جدید!
چهره ی گوریل در آپدیت جدید!


از جمله ی این تصمیمات، ایجاد بخشی تحت عنوان پست های انتخابی مستر آجو! بود که در بالای صفحه قرار می گرفت و به دردنخورترین مطالب گوریل را به دفعات مکرر و روزانه، در حلقوم مبارک کاربران فرومیکرد!
از دیگر اقدامات مستر آجو برای نقره داغ کردن کاربران محبوب و مشهور گوریل(!)، فروش پکیج های افزایش بازدید بود تا کاربران مرفه تر بتوانند به تبع آن نویسنده های بهتری نیز باشند!

بله! همانطور که تا اینجای قصه فهمیدید، دیگر گوریل از گوریلیت(!) افتاده بود و این گوریل درون مستر آجو بود که به جنگ مستقیم با اعضای نگون بخت وبلاگ میپرداخت!

گوریل درون مستر آجو، موسس گوریل(!)
گوریل درون مستر آجو، موسس گوریل(!)


اعضای گوریل که دیگر از دست مستر آجوی پلید به تنگ آمده بودند، تصمیم به بخشیدن عطای گوریل بر لقای آن گرفته و یکی پس از دیگری با آن وداع میکردند!

اما هنوز هم کاربران سمج و بازیگوشی مثل خارپشت(!) و آبلیمو(!) و ... بودند که میخواستند بمانند و ادامه بدهند اما آنها هم کاملا واقف بر این بودند که دیگر با شرایط فعلی امکان ماندن برای آنها فراهم نیست.

پس با مشورت یکدیگر، تصمیم گرفتند اقدامات جدی را در جهت ارائه ی سرویس کامل به دهان مستر آجو(!) و شکنجه ی او صورت دهند!:))

البته نگذریم از این که در این میان، کاربران دل نازک و زودرنج ویرگول نیز حضور داشتند که به شدت با شکنجه ی جسمانی و روانی مستر آجو مخالف بودند، اما این خشم سایر کاربران بود که دست آخر بیرق را به دست گرفت و جهت یک گوشمالی درست و حسابی، راهی قرارگاه مستر آجو شد!

مستر آجو که از همه جا بی خبر بود، با همان استایل موذیانه ی همیشگی اش، مشغول به دویدن روی تردمیلی بود که از جیب کاربران و اعضای گوریل برای خودش دست و پا کرده بود!

مستر آجو روی تردمیل!
مستر آجو روی تردمیل!

مستر آجو که با آهنگ محبوبش یعنی on the floor اثر جنیفر لوپز(!) همخوانی میکرد، در این فکر و خیال بود که چگونه میتواند با ادامه دادن رویه ی سابقش، که عدم پاسخگویی به کاربران و خالی کردن جیب آنها به مرور زمان بود، به مال و منال خود بیفزاید؟!!

در همین افکار شوم غوطه ور بود که ناگهان صدای زنگ در به صدا درآمد!

گردش به راست(!) و دار و دسته اش پشت در منتظر شدند و به محض بازشدن در، مستر آجو را به چهارصد و شصت و هفت روش سامورایی مورد عنایت قرار داده و آش و لاش کنان، او را به داخل کاخ آجو(!) هدایت کردند.

مستر آجو پس از ورود کاربران خشمگین!
مستر آجو پس از ورود کاربران خشمگین!


گردش به راست(!): صاعقه جان! بیزحمت این مردیکه ی ... رو بیار ببندش به صندلی!

صاعقه(!): الساعه! فقط اینجا طناب مناب پیدا نمیشه! چیکار کنم؟!

حجت خصوصی(!): خب از کش شلوار خودش استفاده کن!:)))

خارپشت(!) با لحنی آغشته به خباثت: هه هه هه! اتفاقا فکر خوبیه! چون اینجوری دیگه حتی توان مدیریت شلوارش رو هم از دست میده، چه برسه به استارتاپ به اون بزرگی!

آبلیمو(!): من برم پشم شیشه بیارم!

گردش به راست(!) با لحنی تامل برانگیز: نه! یه دقیقه صبر کن! کی میدونه برای یه شکنجه ی درست درمون چه وسیله ای بهتره!:))

همه یکصدا: مه لقا خانم!

گردش به راست(!) با نگاهی مخوف و آغشته به خشونت: همینجا منتظر بمونید! الان برمیگردم!

فکر کنم بهتره که از اینجا به بعدِ ماجرا رو با چشمای خودتون تماشا کنید!:))
https://www.aparat.com/v/3Zdo6/%D8%B3%D9%83%D8%A7%D9%86%D8%B3_%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%8A_%D8%A7%D8%B2_%D9%81%D9%8A%D9%84%D9%85_%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87_%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%86_%D9%85%D8%AD%D8%B5%D9%88%D9%84_1976
و این بود پایان ماجرای مستر آجو و کاربران!
گردش به راست(!) درحال آموزش راه و روش درست پاسخگویی به مسترآجو(!)
گردش به راست(!) درحال آموزش راه و روش درست پاسخگویی به مسترآجو(!)


چند پی نوشت(!) جالب که خواندن آنها خالی از لطف نیست!:

از آن به بعد مسترآجو تصمیم گرفت که به پرسش های مطرح نشده ی کاربرانش هم پاسخ بدهد!
بعد از پایان شکنجه، او گردش به راست(!) را به عنوان دندانپزشک شخصی خود انتخاب کرد تا اینگونه امنیت(!) دهان و دندان خود را تا پایان عمر تضمین کرده باشد!
بعد از آن ماجرا، مستر آجو به پل خواجو(!) رفت! (این یکی رو فقط به خاطر ردیف و قافیه ی زیبایی که داشت، گفتم وگرنه بیان اون دلیل خاصی نداشت!:))
از کاربران عزیزی که با اسامی اونها شوخی کردم، معذرت میخوام؛ گرچه میدونم باجنبه تر از این حرفان!:))

خلاص!

مطلب قبلیم:

https://virgool.io/@Jooje_tighi/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D9%88-%D8%AC%D8%B0%D8%A7%D8%A8-plague-inc-evolved-%D9%86%D8%B3%D9%84-%D8%A8%D8%B4%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D9%86%D9%82%D8%B1%D8%B6-%DA%A9%D9%86-%D9%88-%D9%84%D8%B0%D8%AA-%D8%A8%D8%A8%D8%B1-supobfq7jecq
حال خوبتو با من تقسیم کنمسابقه دست اندازمستر آجو جواب می دهدبرنامه نویسیسندروم ۳۹۳۰۴
«روباه چیزهای زیادی می‌داند، جوجه تیغی اما فقط یک چیز می‌داند، یک چیز خیلی مهم!» (آرکیلوکوس)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید