سوفیا مهر·۳ سال پیشایستاده ام به تماشای کسی شبیه تووقتی ناگهان هجوم می آوری به این قلب، دستم را میکشم به داغی که تو گم شوی در درد و رنج تن
سوفیا مهر·۳ سال پیشتو با آبی دریا و سبزی عشقه می آمیزی در همتو را میبینم که دست هایت شاخه های بلندی می شوند.
سوفیا مهر·۳ سال پیشجناب قاضی کاش روی از خویش برمی کشیدیدچیزی نیست در برابرم چیزی نیست در این کشاکش لحظه ها .هرچه هست سنگینی بار تنهایی است.مگر میشود تنهایی را تقسیم کرد.مگر میشود با کسی از درون گ…