قشنگ ترین توصیف درمورد عشق یک درونگرا رو صادق هدایت اینجوری گفت:
“نه تنها او را میخواستم، بلکه تمام ذرات تنم ذرات تن او را لازم داشت ، فریاد میکشید که لازم دارد و آرزوی شدیدی میکردم که با او در یک جزیره گمشده ای باشم که آدمیزاد در آنجا وجود نداشته باشد، آرزو میکردم که یک زمین لرزه یا طوفان و یا صاعقه آسمانی همه این رجاله ها که پشت دیوار اطاقم نفس میکشیدند، دوندگی میکردند، کیف میکردند همه را میترکانید و فقط من و او میماندیم
آرزو میکردم که یک شب را با او بگذرانم و با هم در آغوش هم میمردیم.”