ویرگول
ورودثبت نام
Kanî
Kanî..Hêvî dûr , xeyal kûrin
Kanî
Kanî
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

دوگانگـی

_چه می‌خواهم؟! نمیدانم ..
دست به سیاهی‌های وجودم هم هیچ نمیشود زد .. پرهیز!
پرهیز تا به ابد!
تا پر پر شدن ..
خوددار از هر چه که میخواهم ..
مایل به هر چه که باید بخواهم!

لذت نفس را نمیشود گریخت ..
قداست قلب را نمیشود درید!

حتی سیاهی‌های وجود را هم عزیز میدانم..
نمیتوان زیبایی تیرگی را انکار کرد

اطمینان شفافیت را چه؟
نمیتوان پاکیِ سفیدی را کنار گذاشت!
آرامش ِ نور را نمیتوان نادیده گرفت،

با اینهمه خوب میدانم ..
درهم آميخته ام ؛
نور و ظلمت را ..
کنار هم نشانده ام ؛
تیرگی و شفافیت را ..

و چه غلیظ معلقم میان ِ این نگاه و آن نگاه
و چه گم شده مانده‌ام در کدرترین ِ تصمیم‌ها ..
و چه تشنه‌ام روشن بودن راه را ..
چه آشفته‌ام در قلم‌زنی باید و نبایدها ...!

ی صحنه آشنا ..
ی صحنه آشنا ..


T:2,34

پ.ن: حال؟ احوال؟!..

دوگانگینوشتنقلبعقل
۴۶
۶۸
Kanî
Kanî
..Hêvî dûr , xeyal kûrin
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید