
چای دیگر لبسوز نیست
غذا از دهان میافتد
آبِ دوش سرد میشود
زمان میگذرد
عطرت از رویِ لباسم میپرد
قیافهات کم کم در ذهنم تار میشود
درختِ سیب دیگر بار نمیدهد
و بیدِ مجنون میشکند
گلها خشک میشوند
جایِ خالیات سرد میشود
نبودنت درد میشود
و همانند سِس دور قلبم میپیچد
و مرا به مرگ نزدیکتر میکند
تو نمیآیی و زمان میگذرد
صورتم چروک میشود
دستانم پیر میشوند
برف بر رویِ موهایم جا خوش میکند
آری تو نمیآیی و زمین میچرخد
تو نمیآیی و من میمیرم
تو نمیآیی و من اما؛ هنوز دوستت دارم.
-ماهی