دو هفته پایانی سال 1402 چند بار خواستم یه چیزهایی بنویسم. دست کم دوست داشتم راجع به کتابهایی که امسال خوندم یه پست مینوشتم اما هر بار یا نمیشد یا بعد از نوشتن چند خط، احساس خستگی شدید داشتم و رهاش میکردم.
تنها کاری که فکر کنم تا چند روز آخر سال حدود چند دقیقهای هر روز براش وقت گذاشتم دیدن پستهای جدید بود برای اینکه به انتشارات «سکو» اضافه کنم که اونم فکر کنم چند روزیه نتونستم. ناراحتم برای اونهایی که احتمالا پست یا پستهای اولشون توی این بازه زمانی بوده که من نرسیدم «جدیدترین پست های ویرگول » رو ببینم :(
کلا دو سه هفته آخر سال هم خیلی شلوغ بود، هم حال جسمی من چندان خوب نبود. در چنین شرایطی، هفته آخر، دندان عقلم رو هم کشیدم که ضربه نهایی به این وضعیت محسوب میشد و دردش هنوز همراهمه. البته نسبت به قبل خیلی بهتره.
با همه اینها نشانههای بهبودی به چشم می خوره. اولین نشانه اینه که تونستم بعد دو سه هفته دوباره یک کتاب داستانی دست بگیرم :)
می دونم که این روزها به شدت درونگرام. یه جورایی حتی میشه گفت انزواطلب. حتی اکانت اینستاگرامم رو شب عید موقتا برای دو هفته غیرفعال کردم چون شلوغی اینستا، شبهای عید بیشتر میشه.
ولی یه ایده هایی دارم برای سال جدید... راجع به موفقیت و این جور چیزا نیستا... بیشتر دوست دارم بتونم یه سری ویژگیها یا عاداتی رو در خودم درونی کنم. به هر حال انسان به امید زنده است...
سال نو همگی مبارک
مهر
آرامش
برکت
سلامت
و سرزندگی
همراهتون...