مازیاراحمدموری
مازیاراحمدموری
خواندن ۵ دقیقه·۸ ماه پیش

انسان، امروز، معنی و شاید چند چیز دیگر

· مراد از انسان امروز چه انسانی است؟

· مرز میان انسان امروز و انسان دیروز، که علی الادعا زندگی اش معنادار بوده است، کجاست؟!

· انسان امروز چه زمانی پای به جهان نهاده است؟

عصر جدید، زمانی پدیدار شد که دانشمندان سده هفدهم به آنچه" علل غائی " خوانده می‌شد، پشت کردند. می‌توانید در تاریخ اروپا خط واضحی رسم کنید که آنرا به دورهای که طول‌هایشان اختلاف بسیار دارند تقسیم کند. این خط از زمان حیات گالیله می‌گذرد. انسان اروپایی پیش از گالیله چه از مشرکان باستان و چه از مسیحیان متاخرتر جهان را مشمول طرح و هدف می‌دانست، اما پس از گالیله آن را به کلی بی هدف می‌داند. - مصطفی ملکیان،1382

گالیلئو گالیله
گالیلئو گالیله

مهم‌ترین بحران‌های انسان امروز:

1. بحران رهاشدگی، تنهایی، ترس و ناامنی:

انسان امروز گرچه طبیعت را آرام خود ساخته و این مشغولیت به تکنیک‌ها و ابزارها او را از بسیاری از حقایق غافل کرده است، اما درباره مسائل روحی خویش به پیشرفت نامحدود بشر و رسیدن به سعادت و لذت نامحدود برای انسان‌ها شکست خورده است. انسان گرچه بسیاری از آرزوهای خود رسیده است بازهم احساس ناامنی و تنهایی می‌کند چرا که با داشته‌های خود نیست که به خوشبختیمی رسد بلکه خوشبختی یک حس درونی است و فرد باید از درون غنی شود. داشته هانیست که به انسان احساس هویت و آرامش می‌دهد بلکه بودن و وجود انسانی است کهباید لبریز باشد. " بودن " نقطه مقابل " داشتن " و خودخواهی و خودپسندی است. بودن فرآیند جوشش و زاییدن آن چیزیست که در درون خود شخص جریان دارد. - فروم، 1382

2. بحران علم زدگی:

اندیشمندان دنیای جدید از لفظ علم scienc تنها مفهوم کاربرد جاری آن در زبان انگلیسی را می‌فهمند، اما واقعیت این است که در گذشته مفهوم علم باا آنچه امروزه به کار برده می‌شود متفاوت بود. امروزه منظور از علم و معرفت به جهان مادی است که بر اساس خرد ورزی و تجربه باوری حاصل می‌شود، اما در مقام بازشناسی علوم سنتی از علوم جدید، می‌توان از علم مقدس و علم نامقدس سخن گفت.) حسین نصر،1379 (این چنین است که مطلق علم ارزشی ندارد بلکه علمی با ارزش است که هدف معلوم آن با ارزش تر و برای رفع مشکلی از مشکلات معنوی انسان باشد. علوم ظاهری که به سعادت بشر ختم نمی‌شوند جز بحران و سرگشتگی چیزی به روح انسانی اضافه نمی‌کنند. - حسین نصر،1379

3 . بحران مادی گرایی:

انسان متعلق به جهان مدرن که در دل مناسبات مجازی و صنعتی قرار دارد می‌کوشد خود را با این نظام وفق دهد اما به طبیعت انسانی و نیازهای روحی وی پاسخ داده نمی‌شود. اگر انسان کنش پذیر و انفعالی یا ملول و بی احساس باشد یا مغز یک بعدی داشته باشد آثار بیمارگونه ای مانند اضطراب و یأس و ناامیدی و گم کردن شخصیت و بی تفاوت بودن به زندگی و شورش در عوض ظاهر می‌شود.

"آثار دراز مدت در جهان مجازی) جهانی که در آن اتوماسیون و کامپیوتر، ضبط و ربطامور انسان‌ها و ماشین‌ها را در دست دارند . (از نقطه نظر سلامت روحی و ذهنی انسان، به راستی ترسناک است ". - اریک فروم، 1380

4 . بحران خود محوری و تک روی:

یکی از مشکلات بشر امروز آن است که جز برای خود و منافع خود برای هیچ چیز ارزشی قائل نیست. حرص بشر امروزی از آن روز که همه چیز را برای خود می‌خواهد و برای ارضای نفس از هیچ کاری رویگردان نیست. مهر و عشق و علاقه از دنیای امروز رخت بر بسته است. علاقه به این معنی است که فرد از خود فراتر رود و در برابر جهان باز باشد و به عبارتی خود را به درون جهان پرتاب کند. علاقه برپایه کوشش و فعالیت استوار است و شکلی از پیوستگی و ارتباط با دنیاست که به فرد اجازه می‌دهد در پیوند با روح هستی قرار گیرد. - اریک فروم،1380

5 . بحران از خود بیگانگی و غفلت از اصل خود:

غربت انسان در جهان ماجرای غم انگیز است که از خود بیگانگی را تحقق می‌بخشد در قرون اخیر میان فلاسفه مغرب زمین مسئله از خود بیگانگی به شدت مطرح بوده است. البته این مسئله در میان فیلسوفان غرب و فیلسوفان اسلامی با دو دید متفاوت نگریسته شده است. فیلسوفان و نویسندگان مغرب زمین بیشترین مسئله را از دیدگاه اجتماعی درباره گفتار و کردار و پیشه انسان بررسی کردند. دکتر حمید عنایت می‌نویسد:

بزرگ‌ترین مصیبت انسان از خود بیگانگی نداشتن و اختیار است چنین انسانی در حقیقت اسیر ملاحظات و فرمان گذار ضوابط نادرست است که گویی رشته‌های نادیدنی بر گردنه و استوار می‌دارد و به هر سویش که بخواهد می‌کشاند. - ابراهیمی دنیایی /1379

انسان از خود بیگانه از طبع ذاتی و نهاد طبیعی و حقیقی خود جدا می شود و واقعیت وجودی خود را گم می‌کند. از ین گفته برمی آید که از خود بیگانگی انسان با آنچه در عرف دورویی و یا نامیده می‌شود در ماهیت یکسان است، با این فرض که دوروئی همیشهآگاهانه صورت می‌گیرد ولی خود بیگانگی غالباً ناآگاهانه روی می‌دهد. به علاوه درد رویاراده فردی دخالت دارد ولی انسان از خود بیگانگی بیشتر به اجبار طبیعت اجتماعی ازطبع ذاتی و نهاد حقیقی خود می‌گسلد. لذا می‌توان گفت ازخودبیگانگی معلول ناروایی نظام اجتماعی است. - ابراهیمی دینانی، 1379

6. بحران بی معنایی و بی هدفی آفرینش:

بشر امروز اگر معنا و هدفی برای آفرینش قائل نباشد به پرسش ی مصرفی دست ساخته خود می‌پردازد و ارزش‌هایی را بر زندگی خود حاکم می‌کند که هیچکدام به سعادت و رفاه روحی او منجر نمی‌شود. انسان در جستجوی حقایق علمی به پیوندهای درخشانی رسید اما با تاکید یکجانبه بر تکنیک و مصرف مواد پیوستگی اش را با خود و زندگی از دست داد با از دست دادن ایمان مذهبی و ارزش انسانی قابلیت تجربیات عمیق احساسی و رنج و سرمستی حاصل از آن از دست رفت. - اریک فروم،1380

7. بحران ناآرامی و اضطراب:

مهم‌ترین مشکل بشر امروز که روانشناسان و جامعه شناسان آن را مهم‌ترین اختلال روحی این دوران می‌دانند اضطراب و ناآرامی است بشر که پیوندی با جهان و طبیعت و ذات هستی ندارد بی قرار و نگران شده است خود را با دوستی، عشق، ارضای نیازها، خوشگذرانی‌ها و ... سرگرم می‌کند تا به آرامش برسد، اما اضطراب وجودی اش برطرف نمی‌شود و سکینه و آرامش لازم را نمی‌یابد .....

خودشناسیافسردگیآرامشانسان شناسی
دانش آموز فلسفه و روانشناسی/ کمی در اعماق جان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید