در این جستار کوتاه میخواهیم به موضوع والدین و شعله ور شدن پرفکشنیسم بپردازیم. شاید شما هم متوجه نقص و مشکلی در زندگی و اهداف خود شده اید. بله اهداف و زندگی روزمره با پرفکشنیسم درگیر هستند و همه چیز در این مبحث گنجانده میشود. احتمالا شمایی که این جستار را میخوانید مثل من متوجه دلیل مشکلاتتان شده اید.
راستش را بخواهید مشکلات پرفکشنیسم بی نهایت است. از مشکلات کوچک و روزمره شروع میشود و اگر سرسخت باشید میتوانید با آن بجنگید ولی نا امیدی میتوانید شکل بد ماجرا باشد این نا امیدی میتواند آنقدر زیاد باشد که شما دست به هیچ کاری نزنید و این تا جایی ادامه پیدا میکند که به پایان دادن به زندگی ختم میشود. این مشکلات ساخته ی دست خودمان است؟ خودمان تصمیم گرفته ایم که پرفکشنیسم باشیم؟ بیایید اسم این مشکل را هیولای خجالتی بگذاریم. چون بیشتر از این که ترسناک باشد بخاطر مراقبت از شما از بابت ترسی نهان شروع میکند به نصیحت کردن و گوشزد کردن و اخطار دادن. اگر جلوی جمعیتی قرار است صحبت کنید، او دست شما را میکشد و در گوش شما میخواند که هنوز برای این کار آماده نیستید.
این هیولای کوچک و گاها بزرگ و خجالتی به شما میگوید که هر وقت بتوانید فلان و فلان و فلان مهارت را یاد بگیری آن وقت است که میتوانی چندین کار را انجام دهی. ولی اینها همگی هدف های بسیار بالایی هستند تا شما هیچ وقت به آن نرسید چون شما تازه اول راه هستید.
کمالگرایان ممکن است از اضطراب و عزت نفس پایین رنج ببرند. کمالگرایی، یک عامل خطر برای اختلال وسواسی-جبری، اختلال شخصیت وسواسی-جبری، اختلال خوردن، اضطراب اجتماعی، فوبیای اجتماعی، اختلال خودزشتانگاری، اعتیاد به کار، خودزنی، سوءمصرف مواد، افسردگی بالینی و همچنین مشکلات فیزیکیای مانند اضطراب مزمن و بیماریهای قلبی-عروقی است.
ابتدا اجاره دهید از خودم شروع کنم. من نویسنده ی داستان هستم و چون سالهای سال بود که با این هیولا درگیر بودم و به او تکیه کرده بودم هیچ وقت در این سالها جرات انتشار نوشته هایم را نداشتم. دلیلش را میخواهید بدانید؟ پیش خودم میگفتم که هنوز آماده نیستم. این مشکل باعث شد به دنبال دلیلی برای پرفکشنیسم بگردم. اول به گذشته برگشتم و بعد به جامعه و بعد هم به انتظارات ساخته شده افراد جامعه نگاه کردم. میدانید که یک سری از مشکلات از اول هم تقصیر شما نبوده است پس خیالتان از بابت قضاوت کردن راحت باشد.
پس به 3 دلیل خیره شده بودم:
از میان این 3 دلیل فقط مجال صحبت راجع به گذشته را دارم. و دلم میخواهد که یک صحبت با تمرکز کامل راجع به گذشته و والدین و کودکی داشته باشیم چرا که این موضوع اولین و مهم ترین موضوعی است که قبل از ورود به مدرسه و جامعه میتوانیم تجربه کنیم.
تصور کنید ماشین زمانی دارید و خود را به کودکی خود میرساندید. ولی این کافی نیست باید به قبل تر بازگردید و کودکی والدین خود را ببینید. چون ضربه های روحی و شخصیتی از قبل تولد شما و تقریبا به صورت زنجیر وار اتفاق میوفتد.
پدر و مادر خود را میدید آنها مشغول انجام کاری بودند که به غلط انجام میشد. این کار از سر شیطنت و یا از سر کنجکاوی انجام میشد. از طرفی هر بچه ای دوست دارد کشف کند و یاد بگیرد حتی اگر این یادگیری به سوزاندن دست هایش باشد. پس ما از کودکی دوست داریم که انقدر خطا کنیم تا یاد بگیریم و بعد از این که یاد گرفتیم چیز دیگری را امتحان میکنیم و این چرخه باید به طور طبیعی ادامه پیدا کند ولی همه چیز به این راحتی تمام نمشود.
اما به دلایلی کودکان با موضوعاتی آشنا میشودند. خلاء های زندگی و انتظارات والدینشان در مقابل کمبود های آنها. این یک پارادوکس بزرگ است که اولین دانه های کمال گرایی اینجا کاشته میشودند. این پارادوکس میگوید که اگر چنین و چنان انجام میدادم نتیجه اش این زندگی و این اشتباه نمیشد. ولی این پرفکشنیسم نهفته است و تا زمانی که بچه ای به دنیا نیاد( خود شما) نهفته میماند. شما میشوید آرزوها و خلاء های زندگی والدینتان.
آنها از این موضوع اطلاعی ندارند ( لزومی ندارد که شما ولدینتان را مقصر بدانید آنها خودشان قربانی ماجرا هستند!) فقط میخواهند آن خلاء ها را در شما پر کنند . میخواهند شما پرفکت باشید. به عبارتی میخواهند خودشان را از اشتباهاتشان در انتظاراتی که از شما دارند پنهان کنند.
رندی فراست در سال ۱۹۹۰ یک مقیاس چندبعدی کمالگرایی ساخت که امروزه به عنوان «مقیاس کمالگرایی چندبعدی فراست» یا FMPS شناخته میشود.
این مقیاس شش بعد دارد:
نگرانی در مورد اشتباه کردن
استانداردهای شخصی بالا (تلاش برای تعالی)
تصور انتظارات بالا توسط والدین
تصور نقد زیاد توسط والدین
تردید در مورد کیفیت اقدامات شخص
ترجیح دادن نظم و سازماندهی
کودکان یعنی ما قربانی یک سری رفتارهای زنجیر وار هستیم که احمالا به چنیدن خانواده قبل بر میگردد. پرفکشنیسم آرام آرام رشد میکند ولی شما میتوانید آن را در زندگی خود نابود کنید و کمک کنید این موضوع به فرزندان شما منتقل نشود. علاوه بر این زندگی لذت بخش در انتظار شماست. میتوانید به خیال راحت اشتباه کنید و مصل کودکیتان از اشتباهاتتان درس بگیرید و اینها همگی به وسیله شما اتفاق میوفتد.
تا اینجا تلاش کردیم که مختصری درباره ی پرفکشنیسم بدانیم( به صورت تجربه زیسته) و اگر نظر منر ا به عنوان یک فرد ضربه خورده ی پرفکشنیسم میخواهید بدانید باید بگویم که همه چیز برای بیرون کردن این هیولای خجالتی بر عهده ی شماست. شما باید ابتدا روی جفت پاهایتان بایستید و سپس باید اگاه شوید.
اگاهی نکته ی بسیار مهمی است چرا که من از کارهایی که انجام میدادم ، به عنوان یک کمال گرا آگاه نبودم و نمیدانستم که کاری که میکنم کمالگرایی محسوب میشود و یا خیر
پیشنهاد من به شما این است که از استثنا فاصله بگیرید هر کاری ممکن است پرفکشنیسم باشد و مطالعه انجام دهید تا بتوانید نمونه های مشابه را در این مشکل پیدا کنید. برای پرفکشنیسم مدل های زیادی را طراحی کرده اند ولی به نظر من هیولاهای خجالتی هر کس ممکن است منحصر به فرد باشد و کشتن آن به وسیله ی خودتان انجام میشود.
در آخر میخواهم کتابی را که به من کمک کرد که کمالگرایی خودم را کنترل کنم کتاب چگونه کمال گرا نباشیم اثر استفان گایز و به ترجمه ی خانم نرگس محمدی به شما معرفی کند این کتاب بسیار تکان دهنده و با شیوه ی نگارشی دوستانه به شما کمک میکند تا نصف بیشتر کمالگرایی را شناسایی کنید. در پیدا کردن پرفکشنیسم خود کمال گرا نباشید! ; )