من بلد نیستم حواسم باشه. این واسه یه مرد ۳۶ ساله تنها انگار چیز خوبی نیست.
مرد ۳۶ ساله تنها باید بدونه کجا چقدر جدی باشه، کجا اخم کنه، کجا فقط به شوخیها لبخند بزنه و بیصدا از کنارشون رد بشه. مرد ۳۶ ساله تنها باید یاد گرفته باشه چطور توی یه جمع رسمی مثل یه مرد موفق حرف بزنه، چطور وقتی کسی ازش میپرسه «چرا هنوز ازدواج نکردی؟» یه جواب سرراست و منطقی بده که بحث همون لحظه تموم بشه.
مرد ۳۶ ساله تنها نباید از خستگی و ناامیدیاش حرف بزنه. نباید بگه شبها خوابش نمیبره، که توی سکوت خونه با نور چراغ خیابون و صدای تیکتاک ساعت میخوابه. نباید بگه که بعضی وقتها دلش میخواد وقتی بعد از یه روز کاری طولانی در رو باز میکنه، یکی منتظرش باشه و بگه «کجایی پس؟» مرد ۳۶ ساله تنها نباید زیادی مهربون باشه، چون مهربونی یه مرد تنها سوءتفاهم ایجاد میکنه. نباید اعتراف کنه که گاهی از این تنهایی خسته شده، که شاید دلش یه خونه گرم بخواد، یا کسی که واقعا براش مهم باشه.
مرد ۳۶ ساله تنها باید بلد باشه چطور توی جمع خودش رو قوی نشون بده. باید یاد گرفته باشه چطور نگاهش جدی و صداش محکم باشه. باید طوری راه بره که انگار از چیزی نمیترسه. نباید وقتی یه زوج رو توی خیابون میبینه، ناخودآگاه مکث کنه. نباید وقتی یکی بهش محبت میکنه، بیش از حد واکنش نشون بده. مرد ۳۶ ساله تنها نباید توی بار زیاد بمونه، نباید زیادی مست کنه، نباید با غریبهها راحت از گذشتهاش بگه. نباید توی نگاه کسی دنبال آشنایی بگرده.
مرد ۳۶ ساله تنها باید آیندهشو بسازه. باید حسابهاش رو مدیریت کنه، پولش رو توی بهترین جا سرمایهگذاری کنه، توی کارش رشد کنه، اعتبارش رو حفظ کنه. نباید اشتباه کنه، چون دیگه جای اشتباه کردن نیست. مرد ۳۶ ساله تنها نباید رویاپردازی کنه. نباید به چیزی فکر کنه که ممکنه هیچوقت اتفاق نیفته. نباید شبها وقتی روی تخت دراز کشیده، خودش رو توی یه زندگی دیگه تصور کنه.
مرد ۳۶ ساله تنها نباید توی وبلاگش هرچی دلش خواست بنویسه، چون رئیس و همکارها و مشتریها ممکنه بخونن و توی ذهنشون علامت سوال بذارن. مرد ۳۶ ساله تنها باید «جذبه» داشته باشه. باید انقدر محکم و با برنامه باشه که کسی ازش نپرسه چرا هنوز تنهاست. باید اونقدر خوب نقش بازی کنه که کسی نفهمه گاهی از این بازی خسته میشه.
اما متاسفانه اینجا یه مرد ۳۶ ساله تنها زندگی میکنه که حواسش به هیچکدوم از اینا نیست. بلد نیست حواسش باشه.
متاسفانه این مرد ۳۶ ساله تنها هنوز از چیزایی که نباید، حرف میزنه. هنوز توی نوشتههاش، توی نگاهش، توی خندههاش یه چیزی از رویا باقی مونده. هنوز وقتی توی آینه خودش رو نگاه میکنه، یه لحظه فکر میکنه که این آدم قرار بود یه جور دیگه زندگی کنه.
متاسفانه این مرد ۳۶ ساله تنها دلش میخواد خودش باشه. بلد نیست آیندهشو از احساساتش جدا کنه. بلد نیست حسابشده و منطقی باشه. این مرد ۳۶ ساله تنها، به جای اینکه نقش بازی کنه، به خودش وفاداره. و این، برای یه مرد ۳۶ ساله تنها، انگار چیز خوبی نیست.