ویرگول
ورودثبت نام
محمد جواد تقیپور
محمد جواد تقیپور
خواندن ۱ دقیقه·۲۰ روز پیش

من خواهم رسید؛ تو یا مرگ!

محبوب من، مردن زندگی نداشته است. همین که تو همین چند قدم مانده را نیز نیامده‌ای یعنی من به آغوش مرگ خواهم افتاد. زندگی یعنی هر قدم با مرگ قدم زدن اما در آغوش محبوب. او تنها هم قدم است، نه همراه.

محبوب من، مرگ ایستاده نظاره می‌کند مرا که در نبودنت تکیه‌گاه خود شده‌ام و این تن رنجور ناتوان شده. همین آن است که بیاید زیر شانه‌هایم را بگیرد و مرا در آغوش بکشد. او ایستاده منتظر یک لحظه، من ایستاده‌ام منتظر تو که بیایی، بمانی، به آغوشم بکشی، دستانم بگیری و با هم او را جا بگذاریم.

محبوب من، زندگی آنجا هم قدم مرگ است که محبوبی نباشد، تو که بیایی مرگ می‌رود در پستو منتظر می‌نشیند تا آنجا که این قلب دیگر توان دوست داشتن تو را نداشته باشد، نه آنکه تو بیرون بروی، قلب است که حد و اندازه‌اش در برابر دوست داشتن تو پایان گرفته است.

عشقانتظارمرگمحمدجواد تقیپور
نویسنده، علاقه مند به سینما با رویای بسیار کانال تلگرام: https://t.me/vahmsabz
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید