ویرگول
ورودثبت نام
مبینا🧸
مبینا🧸
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

احوال ِ من🤍

- تاحالا بهت گفتم که کِی عاشقش شدم؟

+ نه والا . شما مگه جز دلتنگی هم کار دیگه‌ای هم بلدین انجام بدین؟!

- میخوای بهت بگم؟

+ بگو بدونیم شما کِی عاشق ِ این شازده شدید؟

- زمانشو هیچوقت فراموش نمیکنم .

درست روز سه شنبه اول آبان ماه بود .

+ عههه ! تو هم که پاییز عاشق شدی!

- آره پاییز بود .

یادمه اون روز بارونم داشت میبارید .

+ به به ! چقدرم رمانتیک !

- فرداش خواستم برم بهش بگم که چقدر دوسش دارم . ولی دیر رسیدم .

+ چرا؟ مگه چیشده بود اونروز؟

- یادت نیست؟ بهت نگفتم؟

+ معلومه که نه . تو ماشأالله حرفاتو نسیه میگی!

- فرداش رفتم دَمِ خونه‌اش ، همسایشون

گفت نیستش . گفتم میدونین کجاست؟ آخه کار ِ واجب باهاش دارم .

همسایش یه نگاهی کرد بهم و گفت :

مگه خبر نداری ؟ امروز عقدکنونشه !

اینو که نگفت ، همونجا مُردَم .

میدونی ، اون روزم بارون داشت میابرید . امّا با این تفاوت که واسهٔ اون برکت بود برای من ، نه !


#دیوانه‌ـیِ_سرگردان🚶🏽‍♀

#میم_عین❄️

عاشقپاییزکارآبان ماهاونروز یادت
دختری که نوشتن براش شده مسکن دردهاش💚؛)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید