من خودم به شخصه هیچ تجربهای در نویسندگی یا وبلاگنویسی ندارم اما مدتیه علاقهمند شدم، برآیند این علاقه، صفحهی من در "ویرگول" بود. در واقع اگر به مطالعه و خواندن کتاب علاقه داشته باشید، در یک نقطهای خودتون میپرسید چرا من ننویسم؟ یا چرا امتحان نکنم؟ باور کنید خیلیها هستند که حرفهای زیادی برای گفتن دارن ولی هیچوقت به خودشون فرصت نمیدن که بیان و حداقل یکبار استعداد نهفتهی خودشون رو به بوتهی آزمایش بزارن. سنگ و گنجشک هردو مفتن، پس چرا سنگ رو پرت نکنیم؟
لزومی نداره شاهکار خلق کنیم، فقط باید بنویسیم، اصلا اشتباه بنویسیم و دور بریزیم، مهم نیست. چون با این کار، یاد میگیریم. برای نوشتن فقط باید اعتماد به نفس داشته باشیم و نگران بازخوردها و نظرات دیگران نباشیم. قرار نیست من و شما با یک نوشته در وبلاگ، جهان نویسندگی رو دگرگون کنیم، ما فقط میخوایم از نوشتن لذت ببریم، پس فقط به خودتون اعتماد داشته باشید و به نوشتن ادامه بدید، حتی اگر کسی ندید و خوشش نیامد. خود من هنوز تخصصی مثل برنامهنویسی یا آشپزی ندارم، ولی اگر در مورد هر چیزی اطلاعات داریم، میتونیم در موردش بنویسیم. ولو این که فیلم، کتاب یا ... باشه(البته همینها هم موضوعات جذاب و پرطرفداری هستن).درباره هر چیزی که ازش تجربه یا اطلاعات داریم می تونیم بنویسیم. اصلا میتونیم خاطره بنویسیم، به شرط اینکه سبک روایت بدی رو انتخاب نکنیم. دیدید بعضیا (از جمله خودم) وقتی جوک تعریف میکنن اصلا خندتون نمیگیره؟ من خودم ترجیحم بر اینه که برای شخص مورد نظرم جوک رو بفرستم تا لااقل با بد تعریف کردنش، مزهاش رو از بین نبرم. هر خاطرهای خوبه به شرط اینکه خوب تعریف (نوشته) بشه.
" همهی قوانین رو فراموش کن. منتشر کردن رو هم فراموش کن. برای خودت بنویس و از نوشتن لذت ببر."
"اگر میخواهید نویسنده شوید، باید دو کار رو در اولویت قرار بدید: زیاد بخوانید و زیاد بنویسید."
نویسندگی دو تمرین داره، خواندن و نوشتن. خود این تمرینات هم لذتبخشان، پس برای لذتی هم که داره ارزشش رو داره که بخونیم و بنویسیم.
خلاصه این که هممون میتونیم بنویسیم، اگر بخوایم و اشتیاق سوزانِ همراه با پشتکار داشته باشیم.
من خودم هنوز هیچی نیستم و الان دارم به شما چیزهایی که تا الان یاد گرفتم رو میگم و حتی خود من ممکنه جرئت یا حوصلهی عمل به چیزهایی گفتم نداشته باشم، اما خب گفتم حالا که این دیگ برای من نمیجوشه بزار برای دیگران بجوشه.
منابع فوقالعادهای که من دارم خیلی چیزا ازشون یاد میگیرم وبسایت آقای شاهین کلانتری و همین ویرگول (نوشتههای شما ویرگولیهای عزیز) هستن.
یک پست ویرگولی (+) که اتفاقی بهش برخوردم و این نوشتهی آقای کلانتری (+) که چند روز پیش خونده بودم باعث شدن من این پست رو بنویسم. این بیشتر برای یادآوری به خودم هستش که ناامید نشم و ادامه بدم.
میدونم. شاید با خوندن این نوشته و دیدن این که توی صفحۀ ویرگولم چندتا نوشته بیشتر ندارم، با خودتون ممکنه گفته باشید که «عه اینم فقط حرف زد و نوشتن رو ول کرد».
نوشتن شخصی که کماکان ادامه داره. اما وبلاگ نویسی اصلی من توی وبلاگ خودمه. آدرس قصر شخصی من. اینجا برای من یه اتاقی توی مسافرخونه بود. تمرین مستقل شدن، تمرین نوشتن. وقتی هم که فهمیدم میتونم روی پای خودم وایسم از مسافرخونه رفتم به قصر.
(با توجه به وضعیت اقتصادی دیگه اضافه کردن 10 متر به خونه هم خیلی سخت شده چه برسه رسیدن به قصر). :)
اونجا هم مثل ست گادین نیستم هرروز بنویسم و خوب بنویسم. (کم یا بیکیفیت) به هرحال مینویسم.