
در زندگی عوامل متفاوتی برای هر فرد وجود دارد که یادآور خاطره و اتفاقی در زندگی آن فرد است.این آهنگ هم برای من یادآور خاطره ای غم انگیز و دردناک است.
آن شب؛ صدای لرزان خواهرش در درون گوشی ، اضطراب درون بدن مادرم و حس شروع یک مشکل بزرگ در زندگیم ، همه آنها را با تمام وجود احساس می کردم. با شنیدن اینکه دیگر آن مرد قوی که هیچ وقت نبودش به ذهنم خطور نمی کرد در این دنیا وجود ندارد ، باعث میشد که سرما را درون بدنم و قلبم را احساس کنم، پاهایم را احساس نمی کردم،گویا خداوند برای لحظه ای توان راه رفتن را از من گرفته بود.
کاری که می توانستم انجام دهم گریه کردن از انتها قلبم بود. چندین بار به ذهن آوردن آنکه دیگر آن پسر کوچک باهوش و مهربان ، نمیتواند پدر خود را ببیند، آنکه دیگر آن دختر ناز شخصی را ندارد که موهایش را شانه کند ، با آن بازی کند و برای آن لالایی بخواند تا به راحتی بخوابد، آنکه دیگر برای آن زن کسی نبود که با عشق و محبت ورزیدن ناز او را بکشد ، اینکه دیگر کسی نبود که آن زن با عشق برایش غذا بپزید.
یادآوری های تمام اینها من را بیشتر می سوزاند. رفتن آن نه تنها برای خانواده نزدیکش بسیار سخت بود ، بلکه برای من و خانوادهام هم بسیار سخت بود.
در آن لحظه برای اینکه بتوانم کمی خودم را آرام کنم مثل همیشه به آهنگ هایم پناه بردم، گریه کردن با آن آهنگ در گوشه ای از اتاقم و مرور کردن خاطراتم با آن عزیز را همیشه به خاطر دارم ، در وقتی که به این آهنگ گوش میدهم من را دقیقا به همان روز برمیگرداند.
شوهر خاله عزیزم ، روحت شاد.
آهنگ=[اگه ببازم دل بهت]