ویرگول
ورودثبت نام
دُریِ نزدیکیا
دُریِ نزدیکیا
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

مسافر زمان

چارلی و کارخانه شکلات سازی
چارلی و کارخانه شکلات سازی

خوب توضیحش ساده‌نیست،اصلا نمی دونم باید از کجا شروع کنم.آها مثلا‌فیلم های سفر در زمان،حتما تا حالا دیدین همین که سوار یه ماشین به‌گذشته یا آینده‌سفر می کنن..ام ندیدین؟خوب اینقدر که سرتون شلوغه.بگذریم انگار مثلا‌ یکی از تاکسی های‌عجیب و غریبی‌که همیشه سوار میشم ماشین زمان بوده و ناگهان وقتی که پیاده شدم قرن ها با مردم فاصله پیدا کردم،مردمی که حالا دیگه نه دلیل خیلی از کاراشونو میفهمم و نه میتونم یکی از اونها باشم.

چمیدونم دکتر مگه مثلا قرار نبود جشن عروسی،یه دورهمی شاد و دل نشین به مناسبت خبر مقدس یکی شدن دو تا آدم باشه؟مگه تولد و سالگرد یه یادآور کوچیک از خاطره ی یه روز بزرگ و مهم نیستن؟مگه قرار نیست بهمون فرصتی بدن که بیشتر از باهم بودنمون لذت ببریم؟هدف کادو دادن خوشحال کردن همدیگه نبود؟آقای دکتر این مردم انگار با فلان شرکت هالیودی قرارداد بستن که با عکساشون سوژه ی پوستر فیلم بشن،غافل از اینکه روح عکس اما توی تاریک ترین نورپردازی و خنده‌دار ترین ژست های ممکن هم خودشو نشون میده.نمی دونم دکتر مثلا چرا کک مک و جای جوش باید با کرم پودر پوشیده بشن؟زیبایی رو حس من و شما تعیین میکنه یا هندسه و تقارن صورت؟اصلا مگه رنگ سفید مو نشون نمی ده که من تا اینجای زندگیم چقدر تقلا کردم؟خونه ها پر شدن از وسایل عجیب و غریبی که هرکدوم شعار میدن ای انسان مدرن وقت تو ارزشمندتر از لباس و ظرف شستن،به گل طبیعی رسیدن و گشتن لای کتاباته.این خونه ها نفس منو بند میارن دکتر!نمی دونم یهو این چک لیست احمقانه ی زندگی از کجا پیدا شد که برای‌آدما تعیین میکنه الان چطور باید خوشبخت باشن، که میگه توی این سن نوبت چیه و دارایی هاشون باید چیا باشه.آره دکتر من خسته ام.. آقای دکتر اصلا گوشتون با من هست؟ای بابا شما هم که از اول حرفای من سرتون به گوشیتون گرمه.

زندگیسبک زندگیروزمرهتنهاییروانشناسی
دُری و دوستی.باشه؟ ماهی شدم ولی بازم از یادم نرفتی که...(می نویسم از خیال)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید