پاییز ☘
پاییز ☘
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

روزمرگی

آشفته احوالم این روزها. کم‌کم این روزها زیاد شده، و دارد می‌شود اخیرا، این ماه‌ها، این سال‌ها، این عمر..

شاید این خاصیت روزهای دم تولدم باشد. شایدهای زیادی دارم برای گفتن. اما بازهم محافظه کارانه فقط همین یک مورد را می‌گویم.

شب‌ها که می‌خوابی من می‌مانم و صدها کار انجام نشده. با خودم می‌گویم از این فرصت استفاده کنم و اقلا به چندتای‌شان برسم. ولی از شدت خستگی اعضای بدنم خود مختار یکی یکی به خواب می‌روند. و من فقط سعی میکنم تا نوبت به پلک هایم برسد چندتایی لغت زبان انگلیسی جدید بخوانم یا قبلی ها را مرور کنم.

کارهای خانه و خانه‌داری و فرزند‌پروری آنقدر زیاد است که بدون کوچک‌ترین اغراقی دقیقه ای بیکار ننشسته‌ام. اشکالی ندارد البته. چون منفعل بودن حالم را بد میکند. الانم که سعی میکنم چند خطی بنویسم دارم سعی میکنم تو را بخوابانم. گاهی فکر می‌کنم زندگی‌ام شبیه ربات‌ها شده که یک نفس کارها را پشت هم انجام میدهم. راستی این زن چه موجود ظریف شکننده‌ی قوی توانمندی‌ست که یک تنه صدها کار ریز و درشت را یکی پس از دیگری انجام می‌دهد بی آنکه غری زده باشد. فقط آنجایش که مجبوری از علایق‌ات فاکتور بگیری یکم سخت است چون قاعدتا همه کارها با هم انجام نشدنی ست. هرچند سعی میکنی دست و پا شکسته یک چیز‌هایی را حفظ کنی.

دلنوشتهروزمرگی
بیشتر میخواهم نویسنده باشم تا برنامه نویس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید