پارسا وحیدی امجد
پارسا وحیدی امجد
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

من کیستم؟

چگونه از خود بگويم؟

به راستى كه من كيستم؟

آيا آتئيستى گير افتاده در واتيكان ام؟

يا روشنفكرى ام كه به كفر گويى متهم شده؟

من روزنه هاى كوچك نورِ خورشيدم

در كوچه پس كوچه هاى خيابان مونتانيه ى پاريس

بر روى صحنه اپرا تئاتر شانزه اليزه

كنار اركستر هاى هميشگى آن،

بين نوازندگان خود نمايى ميكنم.

من آتش سوزان اسبتداد،

در زندان باستيل ام

كه آغازى باشم بر انقلابى كبير.

من عشقى ممنوعه

بر دل سرباز مسيحى در رُم ام

كه بر زبان ولنتاين جارى شده ام.

من انسانى مهين پرست

در زندان مشروطه كلاه يَقلوىِ ايرانم

كه ايستاده مردن را

بر زانو زده زيستن ارجح ميدارم.

و من كاغذ كهنه اى در عهد عتيق ام

كه لا به لاى تاريخ

فراموش شده ام.

بودنکفرفرانسهادبیاتشعر
ادبیات فرانسه،‌ اندکی شاعر و نويسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید