بارها در زندگی دیده ام که آدمهایی که در کودکی کتک میخوردند در بزرگسالی پرخاشگر شده و فرزندانشان را کتک می زنند. یا کسانی که زیاد تحقیر شده اند مدام دلشان میخواهد دیگران را تحقیر کنند . اسمش را می گذارم زخمهای ناشی از آسیب که افراد آسیب دیده به دیگران می زنند. اوایل افرادی که اینگونه آزارم می دادند را نمی توانستم ببخشم و از آسیبها عبور کنم اما کم کم فهمیدم این افراد بیچاره تر از هرکسی در عالمند و زخمهایی را حمل میکنندکه نتوانسته اند شفا دهند و به همین خاطر آنرا به اطرافیانشان هم می بخشند. حرفهای کسی که بارها و بارها تحقیرم کرد دیگر آنچنان برایم اهمیت ندارد و کسی که وسواس فکری دارد و مدام از همه ایراد می گیرد را به چشم یک فرد آسیب دیده نگاه می کنم و اتفاقا با هشیارانه نگاه کردن می توانم آسیب کمتری ببینم . به خودم می گویم برایشان دعا کن تا روحشان ترمیم شود و دیگر به کسی آسیب نزنند ؛ و در نهایت برای محافظت از سلامت روحم از آنها فاصله می گیرم ، می خواهد والدین یا افراد نزدیک زندگیم باشند یا از دوستان وهمکاران . فرقی نمی کند . آسیب دیده اگر شفا نیابد آسیب می زند.
دعا میکنم همه آدمها به آسیبها، عقده ها و خلاهای روانشان آگاه شوند و بتوانند آنها را شفا دهند تا حلقه آسیب به همنوع هرچه زودتر پایان بگیرد .
دعا می کنم جای زخم و آسیبهایی که از افراد آسیب دیده خوردم زودتر بهبود یابد و من وارد این چرخه معیوب نشوم.
دعا می کنم آدمهای آسیب دیده کمتر و کمتر شوند و تعاملات ما انسانها سرشار از محبت و صمیمیت باشد و باعث رشدمان شود نه باعث درد و رنج و آسیب به ما.