پروانه حسین‌زاده
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

دایرکت دبیت؛ پیش به سوی آرمان‌شهر یا پادآرمان‌شهر؟!


تازه وارد شرکت شده‌ام. برای آن‌که در اولین روز کاری‌ام دیر نرسم، شب را خوب نخوابیده‌ام و وقت زیادی را صرف انتخاب لباس مناسب کرده‌ام. از همه‌ی این‌ها گذشته، نیم ساعت زودتر از خانه بیرون زده‌ام و به‌جای مترو و اتوبوس، از تاکسی اینترنتی استفاده کرده‌ام. از استرس زیاد، یادم رفته پول را پرداخت کنم. دارم پیاده می‌شوم که راننده می‌گوید: «خانم؛ حساب نکردید!» دستپاچه شده‌ام؛ مثل وقت‌هایی که معلم مدرسه در لحظه‌ی حل مسئله‌ای پیچیده بالای سرم می‌ایستاد و می‌گفت: «آفرین. راه‌حل رو داری درست می‌ری» و همین تشویق به‌ظاهر ساده باعث می‌شد کل فرمول و راه‌حل‌ را از یاد ببرم.

دستانم می‌لرزد. قلبم تند تند می‌زند. بالاخره پول راننده را به حساب می‌زنم. پیاده که می‌شوم، می‌بینم چند کوچه با محل کار جدید فاصله دارم. من که آدرس را درست انتخاب کرده بودم. هزار اما و اگر در ذهنم موج می‌زند. فقط پنج دقیقه تا شروع به کار رسمی شرکت وقت مانده. کوچه‌ها را بدو بدو طی می‌کنم. نزدیک دفتر کاری که خانه‌ای ویلایی‌ست، قدم‌هایم را آهسته می‌کنم و کم‌کم با تمرین تنفس، سعی می‌کنم وضعیت را به‌صورت عادی در بیاورم.

وارد شرکت که می‌شوم، دو دقیقه‌ای از شروع به کارشان گذشته است. از این‌که روز اول، دو دقیقه دیر کرده‌ام عصبانی‌ام و سعی می‌کنم بابت این تاخیر عذرخواهی گرمی کنم. خیلی سریع، وسایل مورد نیازم را تحویل می‌گیرم و دست به کار می‌شوم. می‌خواهم نشان بدهم که چقدر حرفه‌ای هستم و شرکت با خیال راحت می‌تواند روی من حساب کند.

هنوز دو ساعت از شروع به کارم نگذشته که مدیر محصول از راه می‌رسد. برای آن‌که درباره کار و فرایندها بیشتر بیاموزم، باید درباره انواع پرداخت، آموزش ببینم. آن‌جاست که برای اولین‌بار، کلمه «دایرکت دبیت» را می‌شنوم. میلاد، از «دایرکت دبیت» و پیاده‌سازی‌اش روی سامانه‌های مختلف می‌گوید. از اشتراک شبکه‌های نمایش خانگی گرفته تا خرید هاست و دامنه. با خنده می‌گویم: «مثل شارژ سیم‌کارت‌های ایرانسل!» از این‌که مفهوم «دایرکت دبیت» را انقدر سریع یاد گرفته‌ام، به خودم افتخار می‌کنم و از طرفی، به‌نظرم محصول به‌دردنخوری می‌آید.


میلاد، از ظاهرم متوجه می‌شود که دلم با «پرداخت مستقیم» صاف نیست. دلیلش را می‌پرسد و من هم خودم را می‌زنم به کوچه علی‌چپ تا همان روز اولی، محصولشان را زیر سوال نبرم. اما او ول‌کن ماجرا نیست و مدام می‌خواهد داده جمع کند تا محصول بهتری را برای کاربران بسازد. وقت ناهار شده و گرسنه‌ام. به بهانه ناهار، جلسه را تمام می‌کنیم و بحث به کلی از یاد می‌رود اما نه برای من.

در راه خانه، مسیری طولانی را پیاده گز می‌کنم و به روزهایی می‌اندیشم که شارژ و اینترنت موبایلم را روی حالت پرداخت مستقیم گذاشته بودم. آن‌ روزها، حقوق زیادی نمی‌گرفتم و مقدار زیادی از آن‌ حقوق را هم باید قسط می‌دادم. شارژ و اینترنت، مستقیم از حسابم کم می‌شد تا این‌که یک روز، متوجه شدم ته حسابم چیزی باقی نمانده است. در خیابان گیر کرده بودم و از قضا، شارژ موبایلم هم تمام شده بود.

انگار از وقتی دایرکت دبیت را فعال کرده بودم،‌ هم شارژ سیم‌کارت اعتباری‌ و اینترنت تلفن همراهم سریع‌تر تمام می‌شدند. از آن‌ روز به بعد، به پرداخت مستقیم بی‌اعتماد بودم و وقتی اشتیاق یک مدیر محصول را برای توسعه دایرکت دبیت دیدم، سعی کردم تجربه‌ی بد گذشته را گوشه ذهن نگه‌‌دارم اما نسبت به نوآوری‌هایی که در زیست‌بوم استارت‌آپی کشور در حال وقوع بود، کمی تا قسمتی خوش‌بین باشم. آن‌جا بود که شروع کردم به تحقیق درباره پرداخت مستقیم و دیدم چقدر زندگی با پرداخت مستقیم قسط‌ها، قبض‌ها و حتی اشتراک شبکه نمایش خانگی لذت‌بخش می‌شود؛ به‌شرطی که یادمان نرود مدیریت نقدینگی داشته باشیم و حواسمان به قسط‌ها و بدهی‌هایمان باشد. آن هم این روزها که همه‌مان اسیر لندتک‌ها شده‌ایم و بدهی از سر و کول زندگی‌مان بالا می‌رود.

شاید اگر همه‌ی پرداخت‌هایمان به‌صورت مستقیم انجام شود، بیشتر از هر زمان دیگری اموالمان را مدیریت کنیم. شاید در سرزمینی که مردمانش با یک کلیک، قسط‌ها و قبض‌هایشان را می‌پردازند و حتی خریدهای روزمره‌شان را انجام می‌دهند، استرس و اضطراب بیهوده به فراموشی سپرده شود. شاید مردم آن سرزمین، مهربان‌تر از کسانی باشند که هر پیامک، قلبشان را از جا می‌کند که نکند قسطی عقب افتاده دارند یا پرداخت یک قبض را فراموش کرده‌اند. راستی، چه خوب که دیگر قبض‌ها کاغذی نیستند. اگر هنوز قبض‌های کاغذی از راه می‌رسید،‌ نگرانی گم شدن قبض‌ها هم به دیگر دلهره‌های انسان امروز اضافه می‌شد. شاید، باید خدا را شاکر باشیم که نسل قبض‌های کاغذی منقرض شده و ممکن است فرایندهای پرداخت ساده‌تر از آن چیزی شود که حتی فکرش را می‌کنیم.

#پرداخت_مستقیم_پیمان #دایرکت_دبیت #پرداخت_مستقیم





روزنامه‌نگار و پژوهشگر مطالعات فرهنگی، علاقه‌مند به سینما، ادبیات، عکاسی، فلسفه، جامعه‌شناسی و کارآفرینی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید