Mim. Modares·۲ روز پیشامید در هیبت مرگ _ قسمت دوممه سنگین و سرد روی زمین گسترده بود، و صدای باد میان درختان و خاکستر، همانند نالهای فراموششده، میپیچید.مرگ هنوز دور نشده بود؛ ردایش در مه…
Mim. Modares·۳ روز پیشامید در هیبت مرگ_قسمت اولمه بر زمین میلغزید.هوا سنگین بود، چنانکه حتی تنفس به نوعی گناه بدل میشد.آسمان نه تاریک بود، نه روشن؛ خاکستری، همچون چهرهای که دیگر چیزی…
Mim. Modares·۳ روز پیشدر مسیری به هیچکجا_قسمت آخرچرخهای شورلت SS قرمز خونی روی خاکی خشک و ترکخورده ایستادند، خاکی که از هر گام صدا میداد و بوی سوختگی و خاکستر در هوا پیچیده بود. سکوتی م…
Mim. Modares·۴ روز پیشدر مسیری به هیچکجا_قسمت ششمباد میوزید ــ سنگین، داغ و غبارآلود، آمیخته با بوی گوگرد و باران کهنه.جاده چون ماری زغالسوخته، زیر نور آخرین شعاعهای خورشید پیچوتاب می…
Mim. Modares·۵ روز پیشدر مسیری به هیچکجا_قسمت پنجمباد، خاکستر را چون برف بر روی کاپوت شورلت میریخت. صدای موتور، در دل دشت مرده، مثل قلبی لجوج میتپید که از تپیدن خسته نمیشد. جاده دیگر راه…
Mim. Modares·۵ روز پیشدر مسیری به هیچکجا_قسمت چهارمباد، بوی آهن زنگزده و خون خشکشده میداد. از دل زمین برمیخاست و از لای درختهای سوخته و ریشهکنده عبور میکرد؛ صدایش مثل نالهی پیرمردی ب…
Mim. Modares·۶ روز پیشدر مسیری به هیچکجا_قسمت سومباد شب در میان شیارهای بیپایان جاده میپیچید. آسمان، بیرحمانه سنگین و خفه، چون پتوی خاکستر بر جهان افتاده بود. شورلت SS قرمز خونی چون زخم…
Mim. Modares·۶ روز پیشدر مسیری به هیچ کجا_قسمت دومباد، میان درز پنجرهی شورلت زوزه میکشید. جاده زیر چرخها در امتدادی بیپایان میلغزید، و آسمان شب، چون پتویی چرک و سنگین، روی دشت افتاده ب…
Mim. Modares·۷ روز پیشدر مسیری به هیچکجا_قسمت اولجاده ادامه داشت، بیپایان، مثل زخمی که هیچگاه بسته نمیشود. شورلت سرخخونی آرام پیش میرفت، میان دو جهان؛ نه در زندگی، نه در مرگ. تنها نور…
Mim. Modares·۸ روز پیشدیوانهای در بند_قسمت آخرباد سردی از اعماق کوه برخاست و با صدایی شبیه ناله، از دهانهی غار گذشت. بوی خاک سوخته و زهر خشکشده در هوا موج میزد. مهی خاکستری در اطرافش…