امروز داشتم یه فیلم میدیدم که البته میگم چی بود . این فیلم در ادامه ی یک سریالی ساخته شده بود و من یک زوجی رو خیلی توی این سریال دوست داشتم. یعنی من ۶ فصل رو عملا به خاطر همونا دیدم.
احتمالا نوشته ام در مورد جذاب بودن آدم های سمی خوندین …
زوج مورد علاقه ی منم سمی ان :))
به هر حال همونهان که من باهاشون احساس نزدیکی میکنم !
وقتی داشتم فیلم میدیدم داشتم فکر میکردم واقعا مردها چقدر عاشق یک زن میشن ؟
آیا اون فردی که من الان عاشقشم و ادعا میکنه عاشقمه ، واقعا همون قدر عاشقه؟
آیا اصلا مردها میتونن اونقدر عاشق باشن ؟
از طرف دیگه به عنوان کسی که همیشه منافعش رو در نظر گرفته -بی خیال ! کیه که نگیره!- برام سوال شد واقعا زن ها چقدر میتونن احساساتی تصمیم بگیرن ؟ واقعا همون قدر که تو فیلم ها نشون میدن یا کمتر ؟
وقتی یه فیلم فوق قشنگ میبینیم ، برامون جذابه چون واقعیه؟ یا برامون جذابه چون دوست داریم واقعی باشه؟
شاید ما واقعا به اون امید توی فیلم ها نیاز داریم . شاید پیدا کردن چیزی که تو فیلم هاست شانسه و همونا باعث میشن ما شانس ۱ درصدی مون رو امتحان کنیم .
حالا بریم به طور خاص در مورد روابط سمی حرف بزنیم.
روابط سمی میتونن واقعا جذاب باشن . همچنین آدمهای سمی . خیلی وقت ها از روی کنجکاوی دنبالشون میکنیم، چون واقعا میخوایم ببینیم قدم بعدی شون چیه و حتی آیا اونیه که ما توقعش رو داشتیم یا نه؟
شباهت بعدی کاریزماشونه !
اونجایی که تو فیلم «به شخصیت اصلی حق میدیم به آدم سمی یه شانس دیگه بده»، اتفاقا در زندگی واقعی مون هم برامون وسوسه کننده است !
پیشنهاد میکنم بخونین : رایج ترین دروغ هایی که تو رابطه به خودمون میگیم
خیلی از فیلم ها یه پایان خوش و هالیوودی -بالیوودی حتی- دارن . دو نفر در نهایت فراز و فرود به هم بر میگردن و با هم میمونن . عزیزان ! تو دنیای واقعی ۲ تا مسئله داریم :
۱- آدم سمیه ممکنه بر نگرده
۲- ممکنه اون یکی واقعا تصمیم عاقلانه بگیره و باعث افتخار بشه !
پس متاسفانه پایان رومانتیک این قضیه اکثرا محدود به فیلمه .
تا حالا به این فکر کردین که یه مدل سمی بودن هست که ما بهش معتاد میشیم ؟
ما یه وقتایی به دردی که میکشیم توی اون رابطه معتاد میشیم . با نبودنش احساس پوچی میکنیم و البته با بودنش دراماهای ما ادامه داره . آیا واقعا وقتی تمام زندگی عاشقانه ی ما دراما میشه ما رابطه ی بدون دراما رو میتونیم دووم بیاریم ؟
یه وقتایی فکر میکنم آیا این چیزی که من الان توشم عشقه یا اعتیاد ؟ و آیا همون اندازه که من رفتارهای ناسالم طرف رو تشخیص میدم ولی چشم هام رو روش می بندم اونم تو من رفتار ناسالم میبینه ؟
آیا همین اشتراک توی رفتار ناسالم و سمی بودن ماست که ما رو این همه مدت به هم وصل کرده ؟
واقعا میرسم به همون سوالی که قبلا پرسیدم : عشق افسانه یا جوک ؟