در واقع، این مسئله نتیجهای از تعامل متعددی است که فرد با اجتماع، فرهنگ، تجربیات شخصی و وضعیت روحی فرد درگیر مرگ، دارد. برخی از دلایل ممکن برای احساس خوشحالی یا قوت قلب از دیدگاه روانشناسی عبارتند از:
ممکن است مرگ یک فرد تأثیرات مختلفی بر روابط اجتماعی داشته باشد. برای مثال، اگر فردی که به رحمت خدا رفته است در یک گروه اجتماعی بوده و روابط خوبی با افراد دیگر نداشته باشد، ممکن است اعضای این گروه از مرگ او، احساس رهایی و راحتی کنند.
انسانها از نظر عاطفی و روحی موجودات پیچیدهای هستند. ممکن است یک فرد با شخصیت و احساسهای متضادی مواجه شود؛ به عنوان مثال، احساس خشم و دلسوزی در مواجهه با یک فردی که در گذشته به او آسیبی وارد کرده است. این تضادها ممکن است باعث قوت قلب یا خوشحالی غیرمنتظره و ناگهانی در او شود.
تجربههای شخصی هر فرد باعث شکلگیری احساسات و واکنشهای متفاوتی میشود. این تجربیات میتوانند ناشی از مواجهه با مرگ یک فرد عزیز، تجربههای مذهبی یا معنوی، یا حتی تجربههای مربوط به فرهنگ و سنتهای خاص باشند. فرض کنید شخصی شربت شهادت نوشیده است خوب معلوم است که انسانهای مومن از رحلت او بسیار خوشحال میشوند. در صورتی که ممکن است برای افراد غیر معتقد اینچنین نباشد.
در بعضی موارد، افراد ممکن است عدم ارتباط عاقلانه با فلسفه مرگ یک فرد را تجربه کنند. مثلاً اگر قرار باشد انسانها نمیرند چه برسر موجودات دیگر خواهند آورد، فلسفه خلقت پرستش خداست و این هم بازه زمانی محدودی دارد و وقتی به سر برسد راه برگشتی ندارد. جالب است نه تنها افرادی که فلسفه مردن را درک نمیکنند ممکن است به آنها شوک وارد شود بلکه مرده آنها هم طبق فرموده قرآن به خدا میگویند دوباره ما را زنده کن که دستمان خالیست!
در نهایت، مهم است که به احساسات دیگران با احترام و توجه به شرایط مختلف پاسخ دهیم. هر فرد به طرز خاصی به رویدادها و مسائل واکنش نشان میدهد و احتمالاً تجربیاتی دارد که میتواند تعاملات روانی و عاطفی او را تحت تأثیر قرار دهد.
داستان:
نویسنده:
سایر مطالب:
چرا زنها با غریبه ها با مهربانی رفتار میکنند اما پوست شوهر را قلفتی ...
تغییرات هورمونی در زنان در 4 دوره مختلف زندگی