رُهــام
رُهــام
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

پســتچی

حتما با موزیک خوانده شود :)

داشتم به این فکر میکردم که وظیفه یک پستچی چیست؟ صرفا انتقال نامه ها؟ به نظر درست نمی آید.
نامه ها هر کدام دنیاهایی جداگونه هستند، شاید بهتر باشد بگوییم: "پستچی انتقال دهنده ی دنیاهاست."
کار او ، وصل کردن دنیای آدمها به یکدیگر است. برایش هم فرقی ندارد در آن نامه چیست، آیا آن نامه دنیاییست جهنی؟ یا دنیاییست سرد و خشک که هیچ احساس انسانی آنجا وجود ندارد. پستچی قاضی نیست، قضاوت نمیکند. او فقط دریچه ایست برای تماشا و بیان دنیای آدمها.
و آن نامه ها... نمیدانیم داخلشان چیست. کلیشه ای قدیمی می گوید نامه ها عاشقانه هستند، مال آن زمان ها که پستچی ها با دوچرخه نامه ها را جا به جا می کردند. آن موقع ها، اصالت معنایش بیشتر بود. پستچی ها برای رساندن عاشق ها به همدیگر رکاب میزدند، رکاب میزدند تا جهان های مختلف را فتح کنند، رکاب می زدند تا بانیِ وصلت جهان ها باشند. زیرباران، در گرمای تابستان، در طوفان های وحشتناک و حتی برف های سنگین که درختان هم در آن هوا از همیشه بیشتر مرده به نظر می رسیدند.
رمانتیسم ولی آنجایی بود، که باران می بارید. اکسیر باران، کاتالیزور عشق بود. نامه ای عاشقانه، در دست پستچی، زیرباران، و عشقی که در تک تک قطرات باران، ابراز وجود میکند. قطره به قطره...
البته همیشه هم قرار نیست این دنیا ها بهم وصل شوند، گاهی پستچی نامه ای را حمل میکند که شیپور پایان دنیا را به صدا در می آورد. گاهی پستچی تبدیل به قاتل کل دنیای درونی انسان میشود. انسان را به لبه پرتگاه میبرد و با لبخند بی احساسش آن را همانجا رها میکند. بی روح، بی درد، بی حس...
البته ملالی نیست. خاصیت دنیا همین است.
من آن بالا، در کنار لبه ی پرتگاه، همراه بادی که با وزیدنش تنم مور مور میشود و استخوانی که هر لحظه بیشتر زیر بار رنج له میشود ایستاده بودم. می اندیشیدم. به دنیای در دستم، به نامه. نامه ای که تکه تکه کرد هر وجب از خاک سرزمین درونم را. نامه ای که خنده هایم را، جوری پاک کرد، که هرچه فکر کردم دیگر نفهمیدم معنای خنده در تمام عمرم چه بود. آن بالا، در خلوت، میِ رنج را پیمانه پیمانه نوشیدم. و دنیایم، که همواره آغوش با عشقش برایم باز بود، منِ مست را، به قعر دره راند و من سقوط کردم...
سقوطی که در لحظه لحظه اش، در عمق سیاهیش، با خود تکرار میکردم:

اگه هنوز تو خلوتت / یادی ازم نمیکنی / یعنی که کم گذاشتم
مرور کن مرور کن / منو به خاطرت بیار / با خنده ای داشتم...


هزینه جمع آوری شد.
دمتون گرم :)

دلنوشتهعاشقانهکوتاهپستچیزندگی
یک مجنون آزاد بهتره از صد عاقل مجبور
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید