ویرگول
ورودثبت نام
S.amirali
S.amirali
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

اشک و گلوله - قسمت ۹


"شمس"

دیدم که مذاکره نتیجه‌ای نداشت و حتی با وجود حرکت غیرقابل پیش‌بینی و مسخره میثم، بغل کردن گرگینه، هیچ توفیقی حاصل نشد.
پرتاب شدن میثم به تاب‌های زمین بازی.
حدس زدم کمرش شکسته باشد!
نازنین و همراهانش دویدند سمت میثم.
نازنین دور تا دور گرگینه دیواری از آینه کشید ولی زمان زیادی به دست نياورد.
دو تن از بچه‌ها هجوم بردند سمت دشمن، یکی دل و روده‌اش روی زمین ریخت و دیگری پرت شد سمت دره و سقوط.
دیگر نوبت من بود. آستین‌ها را بالا زدم و از پله‌ها پایین رفتم.
یکی از بچه‌ها که جثه گنده‌ای داشت و بین ما به ((جامبو)) مشهور بود، قدرت طوفان را در بازوانش داشت.
رفیق شفیق او، لاغر مردنی و کوتاه، ((اسی)) نام داشت با فوتی به قدرتمندی سوپرمن که حتی می‌توانست طرف را منجمد کند!
این زوج استثنایی آماده عمل بودند که من سر رسیدم و به سختی گرگینه را از حرکت باز داشتم. کار تیم جامبو و اسی آسان شد و دشمن را اسی یخ زد و جامبو پرت کرد بین
درختان.
دست و پای میثم را گرفتیم و به داخل ساختمان بردیم.
نازنین دیوار بلند بالایی از ضخیم‌ترین آینه‌هایی که می‌توانست در آن قسمت حیاط کشید تا گرگینه را عقب نگه دارد، حداقل برای مدت کوتاهی.

***

با کمک کنترل اجسام من و قدرت شفا دهنده یکی دیگر از بچه‌ها، کمر آسیب دیده میثم را مداوا کردیم. ضربه شدیدی دیده بود.
وقتی به هوش آمد از دیدارش با دختر حدودا یازده ساله‌ای گفت که گرگینه می‌شد و اسمش مانیا بود.
میثم هنوز حرف از دوستی و دوستانه حل کردن این نبرد می‌زد ولی همه می‌دانستیم این نبرد باید به خشن‌ترین شکل ممکن تمام شود.
گرگینه دوتا از بچه‌ها را کشت و به میثم آسیب جدی زده بود.
+ولی شاید بتونم شانسمو یبار دیگه امتحان کنم و باهاش حرف بزنم. اون دختر بدی نیست فقط زندگی وحشتناکی داشته!
-همه‌مون سختی‌های زیادی کشيديم ولی دلیل نمیشه که ... میثم گوش کن، دیگه راهی واسه رسیدن به یه پایان خوب وجود نداره ...
نازنین:((شمس درست میگه. ما الان باید همه تمرکزمون رو بذاریم روی اینکه چطور گرگینه رو بکشیم ... چاره‌ای نداریم میثم، وگرنه اون تک‌تکمون رو سلاخی می‌کنه!))
میثم برای حفظ جان دوستانش هم که شده، موافقت کرد علیه گرگینه بجنگد؛ گرچه می‌دانستم دلش همچنان با نجات مانیا بود.
-خب بچه‌ها، نقشه اینه ...

سیدامیرعلی خطیبی

اشک و گلولهداستانداستان دنباله دارداستان ایرانیادبیات داستانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید